۱۳۹۱ آبان ۲۳, سه‌شنبه

طریق نجات

شرایط انسان
تمامی انسانها، بنا بر طبیعت خود، گناهکارند (رومیان ۳: ۱۰-۱۲). نخستین زن و مرد مرتکب گناه شدند (پیدایش ۳: ۱-۶)، و از آن زمان تا کنون هر مرد، زن و کودکی مرتکب گناه شده است (رومیان ۳: ۲۳). نتیجه این وضعیت، مرگ جسمانی (رومیان ۵: ۱۲) و مرگ روحانی بوده است (رومیان ۷: ۱۱، افسسیان ۲: ۱). انسانهایی که نجات نیافته اند، اسیر گناه می‌باشند و از ارتکاب بدی گریزی ندارند (رومیان ۶: ۱۷-۲۱)، و دشمنان خدا هستند (رومیان ۸: ۷). بسیاری از انسانها با انجام اعمال نیکو، سعی می‌کنند به اشخاصی عادل تبدیل شوند. اما اشعیا می‌گوید که اعمال نیکوی ما مانند لته ملوث است (اشعیا ۶۴: ۶) و برای نجات ما هیچ سودی ندارند. برخی دیگر نیز سعی می‌کند با اطاعت از احکام الهی که در شریعت آمده، و در عهد عتیق ثبت شده، اشخاصی عادل گردند؛ اما این طریق نیز نتیجه‌ای ندارد (به غلاطیان ۲: ۱۵-۱۶، ۳: ۱۱ و تفسیر آن مراجعه کنید). 
انسانها با خواست و اعمال خود نمی‌توانند نجات یابند (رومیان ۹: ۱۶). نجات ایشان تنها توسط فیض و رحمت الهی میسر است (به افسسیان ۲: ۸-۹، تیطس ۳: ۴-۷ و تفسیر آن مراجعه کنید). 
عمل خدا 
خدا هر آنچه را که برای نجات لازم بوده است، انجام داده است. پولس رسول در رومیان ۸: ۲۹-۳۰ کارهایی را که خدا برای نجات ما انجام داده است، به ترتیب ذکر کرده است. خدا پیش از آفرینش جهان، مطابق پیش دانی خود، مقدر کرد که شبیه پسرش شویم (رومیان ۸: ۲۹، اول پطرس ۲: ۲). او همچنین ما را می‌خواند، ما را عادل می‌گرداند و ما را جلال می‌دهد (رومیان ۸: ۳۰). تمامی این اصطلاحات و همچنین ااصطلاحات مشابه دیگر، بیان کنندۀ کاری است که خدا برای ما انجام داده؛ مجموع این کارها در واژه «نجات» خلاصه شده است. 
خدا ما را خوانده است. کتاب مقدس به ما می‌گوید که هیچکس نمی‌تواند به سوی عیسی بیاید مگر اینکه پدر او را جذب کند (یوحنا ۶: ۴۴)؛ و ما نمی‌توانیم پدر را بشناسیم مگر اینکه پسر او را بر ما مکشوف سازد (متی ۱۱: ۲۷). انسان در وضعیت گناه آلود خود، نمی‌تواند امور مربوط به روح خدا را درک کند (اول قرنتیان ۲: ۱۴). دعوت خدا از انسان بسیار اهمیت دارد، در غیر این صورت هیچکس قادر نخواهد بود به سوی او بازگردد (به مقالۀ عمومی: «نجات – جبر یا اختیار؟» مراجعه کنید). 
خدا همچنین ما را «عادل» گردانیده است. این واژۀ بدین معنی نیست که خدا واقعا ما را عادل ساخته است، بلکه معنی آن این است که او «ما را عادل اعلام می‌کند» یا «عادل به حساب می‌آورد». این عمل خدا، عملی قضایی محسوب می‌شود که توسط آن به فیض او مجانا گناهان ما آمرزیده می‌شود؛ این امر بر اساس فدیه مسیح بر صلیب میسر می‌شود (رومیان ۳: ۲۴). خدا نمی‌تواند گناه را نادیده بگیرد و باید گناه را جزا دهد. در مسیح، خدا خودش برای گناهان انسان کفاره را پرداخت کرد. این عمل وی او را قادر می‌سازد که ما را بیامرزد و ما را «عادل محسوب نماید» (به رومیان ۳: ۲۵-۲۶ و تفسیر آن و نیز به مقالۀ عمومی: «عیسی مسیح» مراجعه کنید). 
خدا نه تنها ما را عادل محسوب می‌کند، بلکه طبیعت نوینی نیز به ما می‌دهد که ما را قادر می‌سازد تا زندگی یی همانند فردی عادل داشته باشیم. این امر در واژه «تولد تازه» دیده می‌شود. ما در گناه مرده بودیم، اما می‌توانیم در عیسی مسیح «زنده» باشیم (رومیان ۸: ۱۰-۱۱، افسسیان ۲: ۱-۵). عیسی فرمود که ما باید از سر نو مولود شویم (به یوحنا ۳: ۳، ۵-۷ و تفسیر آن مراجعه کنید). 
ما توسط کلام خدا که زنده و تا ابدالاباد باقی است، تولد تازه یافته ایم (اول پطرس ۱: ۲۳). هنگامی که ما نجات می‌یابیم، طبیعت کهنه ما اصلاح نمی‌شود، بلکه طبیعت روحانی تازه‌ای می‌یابیم که توانایی اطاعت از خدا را دارد (افسسیان ۴: ۲۲-۲۴) و ما خلقت تازه می‌شویم (دوم قرنتیان ۵: ۱۷). برخی مسیحیان بر این عقیده اند که این «تولد تازه» با تعمید آب مرتبط است (به تیطس ۳: ۵ و به مقالۀ عمومی: «تعمید آب» مراجعه کنید). 
با وجود این، خدا نه تنها ما را عادل محسوب می‌کند و طبیعت جدیدی به ما می‌دهد که ما را قادر می‌سازد که عادل باشیم، بلکه به ما کمک نیز می‌کند که واقعا عادل شویم. او ما را «تقدیس» می‌کند، یعنی از تقدس خود به ما عطا می‌کند. عیسی نه تنها انسان را از مجازات گناه آزاد می‌سازد، بلکه همچنین قوم خود را از گناهانشان پاک می‌سازد. (متی ۱: ۲۱، رومیان ۶: ۲۲). به یک معنی، ما توسط قربانی عیسی مسیح که یکبار انجام شد، قبلا مقدس شده ایم (عبرانیان ۱۰: ۱۰). ما قبلا مقدسین خوانده شده ایم (افسسیان ۱: ۱، فیلیپیان ۱: ۱). اما به معنی دیگر، ما اغلب در زندگی روزمره مان تقدس را تجربه نمی‌کنیم. بنابراین، کتاب مقدس در مورد عمل مداوم و مستمر روح‌القدس در تقدس نمودن ما سخن می‌گوید (به رومیان ۷: ۲۴-۲۵، ۸: ۱۰-۱۱، غلاطیان ۳: ۳ و مقالۀ عمومی: «روح‌القدس» مراجعه کنید). 
خدا همچنین ما را «جلال» می‌دهد (رومیان۸: ۳۰). واژه جلال یافتن به قیام بدنهای ما و حیات ابدی ما اشاره دارد. عیسی دعا کرد که ما جلال او را همواره مشاهده کنیم (یوحنا ۱۷: ۳۴)؛ پولس نیز می‌فرماید که ما در این جلال سهیم خواهیم شد (رومیان ۸: ۱۷). بدنهای فعلی ما به بدنهای پر جلال مبدل خواهند شد (اول قرنتیان ۱۵: ۴۲-۴۴)، و مرگ مغلوب خواهد شد (اول قرنتیان ۱۵: ۵۴-۵۷). پولس خاطر نشان می‌سازد که نجات ما نه تنها به این جهان، بلکه به جهان آینده نیز مربوط می‌شود. قیام بدنهای ما، بخشی مرکزی از امید ما به آینده است (اول قرنتیان ۱۵: ۱۲-۲۰)؛ خدا حیات جاودانی را به وعده داده است (به یوحنا ۳: ۱۶ و ۱۰: ۲۸ مراجعه کنید). 
در کتاب مقدس اصطلاحات دیگری نیز وجود دارد که نجات ما را تشریح می‌کند. برای مثال، ما در مسیح «فدیه» شده ایم (افسسیان ۱: ۷) . فدیه یا باز خرید به معنی «رهایی یافتن در اثر پرداخت بها» است. عیسی مسیح ما را از گناه (تیطس ۲: ۱۴) و لعنت شریعت (غلاطیان ۳: ۱۳) رهایی داد و ما را برای خدا بازخرید کرد (اعمال ۲۰: ۲۸، مکاشفه ۵: ۹). ما به قیمتی خریده شده ایم (اول قرنتیان ۶: ۲۰)، یعنی به قیمت خون او (اول پطرس ۱: ۱۸-۱۹). 
واژۀ دیگری که نجات ما را تشریح می‌کند، واژه «فرزند خواندگی» است، که به معنی فرزند خدا شدن است. خدای پدر ما را از قبل تعیین نمود تا او را پسر خوانده شویم (افسسیان ۱: ۵). وی این کار را توسط کار عیسی مسیح و وارد شدن روح‌القدس به زندگی مان تحقق می‌بخشد (رومیان ۸: ۱۴-۱۷، غلاطیان ۴: ۵-۷). در حال حاضر، ما تنها نوبر میراث خویش را یافته ایم. اما پولس رسول در مورد تجربه‌ای در آینده سخن می‌گوید که پسر خواندگی است؛ این عمل در آینده به شکل کامل صورت خواهد پذیرفت، یعنی زمانی که بدنهای ما قیام کند، ما به عنوان دختران و پسران خدا، به شکل کامل از حقوق فرزند خواندگی خود بهره مند خواهیم شد (رومیان ۸: ۱۸-۲۵؛ افسسیان ۱: ۱۳-۱۴). 
بنابراین، مشاهده می‌کنیم که نجات واژه‌ای است که به سه زمان مربوط می‌شود، یعنی به گذشته، حال و آینده. ما قبلا نجات یافته ایم (افسسیان ۲: ۵، ۸، دوم تیموتائوس ۱: ۹). اکنون نیز در حال نجات یافتن می‌باشیم (اول قرنتیان ۱: ۱۸، دوم قرنتیان ۲: ۱۵، فیلیپیان ۲: ۱۲-۱۳)؛ و در آینده نیز نجات خواهیم یافت (رومیان ۱۳: ۱۱، اول تسالونیکیان ۵: ۹، اول پطرس ۱: ۵). یا به عبارتی دیگر، در گذشته ما «عادل شده"، «فدیه داده شده» و صاحب «طبیعتی تازه» شده ایم؛ در زمان حال «تقدیس» می‌شویم؛ و در آینده به شکل کامل «فرزند خواندگی» را تجربه خواهیم کرد و بدنهایمان «جلال» خواهد یافت.
واکنش انسان 
انسان نمی‌تواند خود را نجات دهد؛ نجات او تنها توسط فیض و رحمت خدا میسر است. اما این سخن بدین معنی نیست که انسان سهمی در نجات خویش ندارد و اگر چه عیسی بر صلیب گناهان تمام جهان را بر خود گرفت (یوحنا ۱: ۲۹)، اما همۀ انسانها این نجات را نمی‌یابند. برای دریافت نجاتی که خدا ارزانی می‌فرماید، فقط یک قدم باید برداشت، و آن ایمان به مسیح است (یوحنا ۳: ۱۶-۱۸، اعمال ۱۶: ۳۱). 
ایمان به مسیح نه تنها به معنی ایمان به این حقیقت است که عیسی همان مسیح موعود و پسر خدا است (یوحنا ۸: ۲۴)، بلکه به معنی پذیرش مسیح در قلب و توکل کامل به او است (دوم تیموتائوس ۱: ۱۲). ایمان فقط به معنی شناخت عیسی نیست، بلکه به معنی تعهد قلبی نسبت به او نیز می‌باشد. داشتن ایمان حقیقی بدین معنی نیست، بلکه به معنی تعهد نسبت به او نیز می‌باشد. داشتن ایمان حقیقی بدین معنی است که ما به گناهانمان اعتراف کرده (اول یوحنا ۱: ۹)، از آنها توبه کرده، ترکشان کنیم (لوقا ۱۳: ۳، ۵؛ اعمال ۲: ۳۸). اگر ما حقیقتا ایمان داشته باشیم، در حضور همگان با زبان خود، ایمان خود را به عیسی خداوند اعتراف کرده، مسیحی بودن خود را پنهان نخواهیم ساخت (متی ۱۰: ۳-۳۳؛ رومیان ۱۰: ۹-۱۰). ما همچنین حکم عیسی را برای تعمید یافتن، اطاعت خواهیم کرد (به متی ۲۸: ۱۹-۲۰؛ مرقس ۱۶: ۱۵-۱۶؛ اعمال ۲: ۳۸؛ و مقالۀ عمومی: «تعمید آب» مراجعه کنید). 
گرچه نجات عملی است که خدا برای ما توسط مرگ عیسی مسیح بر صلیب انجام داد، اما لازم است که ما به این نجات ایمان داشته، به آن اتکا نماییم. اما باید به یاد بسپاریم که سر منشا و خاستگاه نجات، ما نیستیم بلکه خدا است، خدایی که آن را به فیض خود و مجانا به ما ارزانی می‌فرماید. ما نجات را با قدرت و تلاش خود و یا با اعمال نیکو به دست نمی‌آوریم (رومیان ۹: ۱۶)، بلکه توسط ایمان. ایمان به معنی انجام یک عمل یا وظیفه نیست که به جا آوردنش برای دریافت نجات ضروری باشد؛ ایمان یعنی فقط اعتماد و تکیه کردن به خدا و به فیض او (رومیان ۴: ۵). 
به همین دلیل پولس رسول می‌فرماید که نجات و تمامی برکات آن، محض فیض و بوسیله ایمان حاصل می‌شود (افسسیان ۲: ۸). در آیات دیگر پولس واژۀ » بوسیله ایمان» را به جای «محض فیض بوسیله ایمان» به کار می‌برد و بدین شکل آن را به صورت موجزتری بیان می‌کند. ما توسط ایمان عادل شمرده می‌شویم (رومیان ۳: ۲۷-۲۸؛ غلاطیان ۲: ۱۵-۱۶)؛ توسط ایمان مقدس می‌شویم (اعمال۲۶: ۱۸، غلاطیان ۳: ۱-۵)؛ توسط ایمان در خانواده خدا متولد می‌شویم (یوحنا ۱: ۱۲-۱۳). اما ایمان خود عطایی از سوی خدا است؛ ما به هیچ وجه نمی‌توانیم به چیزی از خودمان افتخار کنیم (اعمال ۳: ۱۶؛ افسسیان ۲: ۹؛ فیلپیان ۱: ۲۹؛ دوم تیموتائوس ۲: ۲۵). ایمان را عیسی در ما به وجود می‌آورد و آن را تا به انتها حفظ نموده، کاملش می‌گرداند (عبرانیان ۲: ۱۲). 
مثال پنجره می‌تواند به ما در درک رابطه بین فیض و ایمان کمک کند. توسط پنجره است که نور خورشید می‌تواند وارد اطاق ما شود، اما صرفا داشتن پنجره نمی‌تواند باعث شود که نور خورشید به درون اطاق ما بیاید. فیض به نور خورشید می‌ماند و ایمان نیز به پنجره. ما فیض خدا را توسط ایمان می‌یابیم، اما صرف ایمان داشتن به خودی خود لزوما بدین معنی نیست که شایستگی دریافت فیض خدا را داریم. ما می‌توانیم پنجره خود را به گونه‌ای با پردۀ بی ایمانی بپوشانیم که فیض خدا نتواند وارد شود. ایمان و توکل به خدا شرایط ضروری برای نجات ما هستند، اما سرمنشا و خاستگاه نجات ما نیستند. 
ایمان و اعمال 
سایر مذاهب دنیا تعلیم می‌دهند که انسان با انجام اعمال نیکو می‌تواند رستگار گردد. پیروان مذاهب دیگر تصورشان این است که مسیحیان نیز برای کسب نجات و رستگاری، اعمال نیکو انجام می‌دهند، زیرا می‌بینند که ایشان چنین اعمالی انجام می‌دهند. از این رو، بسیاری را نظر بر آن است که بین مسیحیت و مذاهب دیگر تفاوتی نیست. 
اما این نظر درست نیست. تفاوت بین مسیحیت و مذاهب دیگر بسیار زیاد است. مسیحیان ابتدا نجات را دریافت می‌دارند؛ آنگاه، پس از آن است که حقیقتا قادر می‌شوند تا اعمال نیکو انجام دهند. ما اعمال نیکو انجام نمی‌دهیم تا نجات را کسب کنیم، بلکه اعمال نیکو انجام می‌دهیم چون قبلا نجات یافته ایم. 
اما در این مورد نیز بسیاری از مسیحیان مرتکب خطای بزرگی می‌شوند. آنان تصور می‌کنند که برای اینکه نجات را حفظ کنند و آ را از دست ندهند، باید اعمال نیکو انجام دهند. اما به همان شکل که انسان با تلاش و عمل خود، نمی‌تواند به نجات و رستگاری دست یابد، با تلاش و کارهای نیک خود نیز قادر به حفظ آن نیست (غلاطیان ۳: ۳). نجات ما از آغاز تا پایان، بر فیض خدا استوار است و توسط ایمان دریافت می‌شود. 
اما با اینکه این نکات کاملا درست است، مسیحیان باید خدا را اطاعت کنند و اعمالی را انجام دهند که او را خشنود می‌سازد. اگر در زندگی ما اعمال نیکو یا رفتار نیکو دیده نمی‌شود، این امر بدین معنی است که ایمان ما اصیل و راستین نیست. اعمال نیکو همواره با ایمان حقیقی همراهند (به یعقوب ۲۶۱۷ و تفسیر آن مراجعه کنید). 
با مثالی از درخت، می‌توانیم رابطه بین ایمان و اعمال را درک کنیم. درخت برای آنکه میوه آورد، نخست باید زنده باشد؛ به همان شکل، یک فرد برای آنکه اعمال نیک به جا آورد، نخست باید از نظر روحانی و معنوی احیا گردد. اما کسانی که ایمان ندارند و از نجات بهره مند نیستند، هنوز مرده هستند! آنان قدرت انجام اعمال نیکویی را ندارند که خدا را خشنود می‌سازد. همانگونه که درختی مرده نمی‌تواند ثمر آورد، اشخاصی نیز که در گناه مرده اند و هنوز نجات نیافته اند، نمی‌توانند اعمالی حقیقتا نیکو انجام دهند، یعنی اعمالی که انگیزه انجامشان، محبتی عاری از خودخواهی نسبت به خدا و دیگر انسانها است. چنین اشخاصی برای نجات یافتن هنوز به اعمال خویش متکی هستند، نه به عمل خدا (رومیان ۴: ۴-۵). اعمال نیکوی حقیقتی نه به خاطر منافع شخصی، بلکه به خاطر دیگران انجام می‌شود و نشان دهندۀ محبت ما به خدا می‌باشد (یوحنا ۱۴: ۲۱). 
از سوی دیگر، درخت میوه که زنده است، باید ثمر بیاورد؛ اگر ثمری نیاورد، یا مرده است، یا در حال مرگ. اگر بگوییم ایمان داریم ولی اعمال نیکو در زندگی ما دیده نشود، ایمان ما نمی‌تواند اصیل و راستین باشد (متی ۷: ۲۱؛ یوحنا ۲: ۴). اعمال نیکو دلیلی است بر حقیقی بودن ایمان ما؛ ایمان حقیقی پیوسته اعمال نیکو را به ثمر می‌آورد. 
با این توضیحات، اگر مذاهب دیگر از انسانهای مرده انتظار دارند که اعمال نیکو انجام دهند، مانند آن است که از درختی مرده انتظار برود که میوه بدهد؛ گویی درخت با میوه آوردن، زنده می‌شود. اما بر اساس دیدگاه مسیحیت، انسان ابتدا باید حیات بیابد، آنگاه قادر خواهد شد ثمر بیاورد. 
بنابراین، آنچه که «ما» موظف به انجامش هستیم، این است که ایمان خود را «به کار گیریم» و این کار را باید با ترک گناهان خود و اطاعت از خدا انجام دهیم. اگر از ایمانی حقیقی برخوردار باشیم، رفتاری کاملا متفاوت خواهیم داشت (رومیان ۸: ۱۳؛ اول قرنتیان ۶: ۹-۱۱؛ غلاطیان ۵: ۱۹-۲۶). اما انجام این اعمال تنها به این دلیل برای ما میسر است که خدا از پیش این قدرت را به ما داده است تا این اعمال را انجام دهیم. او حیاتی نوین، فکری نوین و طبیعتی نوین به ما داده است؛ به این علت ما قادر می‌گردیم زندگی خدا پسندانه‌ای در پیش گیریم. «پس‌ای عزیزان من ... نجات خود را به ترس و لرز بعمل آورید. زیرا خداست که در شما برحسب رضامندی خود، هم اراده و هم فعل را بعمل ایجاد می‌کند» (فیلیپیان ۱۲: ۱۳-۱۶).

۱۳۹۱ شهریور ۳, جمعه

نتایج ایمان رساله رومیان (۵: ۱-۵)


۱ در چهار باب اول این رساله، پولس رسول نشان داد که انسان فقط بوسیلۀ ایمان عادل کرده ( در نزد خدا عادل شمرده ) می شود. پولس رسول در اینجا ادامه می دهد که الان که ایمان آورده و عادل شناخته شده ایم، نزد خدا سلامتی داریم
پس از آنکه خدا ما را عادل محسوب نمود، دیگر بخاطر گناهکاریمان، دشمن خدا محسوب نمی شویم و در صلح و سلامتی وپ مصالحه با خدا زندگی خواهیم نمود. دیگر لازم نیست که بدنبال سلامتی با خدا گشته، با انجام این و آن فریضۀ شریعت آشتی با خدا رابدست بیاوریم. کلام خدا می گوید اکنون بخاطر عیسی مسیح و ایمان به او، "نزد خدا سلامتی داریم". به مجرد ایمان به عیسی مسیح، عادل کرده خواهیم شد . به محض آنکه عادل گشتیم، سلامتی و صلح با خدا را خواهیم یافت. سلامتی با خدا را می توان همین امروز تجربه نمود، کافی است که به عیسی مسیح ایمان بیاوریم! 
حال این سوال مطرح می شود که چرا سلامتی با خدا این همه مهم قلمداد می شود؟ زیرا از لحظه ای که انسان چشم به جهان می گشاید، دشمنی خود را با خدا شروع کرده، آن را ادامه می دهد و بخاطر گناه، ما قادر به آشتی با خدا و ایجاد صلح با خدا نیستیم. عیسی مسیح به این جهان آمد و با مرگ خود بر روی صلیب، گناهان ما را از میان برداشت، لذا، عیسی مسیح بوسیلۀ مرگ خود آن گناهی را که میان انسان و خدا جدایی افکنده بود از جا برداشته، بین ما و خدا صلح و سلامتی برقرار ساخت. لهذا، بوسیلۀ عیسی مسیح است که می توان با خدا مصالحه پیدا کرده، با خدا سلامتی داشت. هیچ کس دیگری بجز عیسی مسیح قادر به میانجی گری و ایجاد صلح بین انسان گناهکار و خدای مقدس نمی باشد.

۲ بخاطر عیسی مسیح دخول نیز یافته ایم بوسیلۀ ایمان در آن فیض، یک شخص عادی هرگز نمی تواند وارد دربار شاه شده، با وی ملاقت نماید. بلکه ابتدا بایستی از مقامات دربار، اجازۀ مخصوصی کسب کند و آنگاه وارد قصر پادشاه گردد. سپس، مقامات درباری آن شخص را نزد شاه آورده، پس از کسب اجازه از پادشاه، شخص مذکور را به حضور او معرفی می کنند. به همین ترتیب نیز، عیسی مسیح مانند همان "مقام" درباری است که با قیمت خون خود، اجازۀ ورود به حضور پادشاه را کسب نموده است. حضور خدا، همان فیضی است که در آن دخول پیدا کرده ایم. حضور خدا محل تجربۀ فیض و محبت خدا می باشد. و فیض خدا، همانا سلامتی، صلح و رحمت خدا، مکان محبت و خوشی پروردگار است. برای پولس رسول کلمۀ "فیض" دارای معنی عمیق و گسترده ای می باشد، آیات اول رساله به رومیان را بخاطر بیاورید، پولس رساله خود را با عبارت فیض و سلامتی شروع کرده، به جهت خوانندگان رساله فیض و سلامتی را آرزو می کند (رومیان ۱: ۷، اول قرنتیان ۱: ۳؛ دوم قرنتیان ۱: ۲؛ افسسیان ۱: ۲).
یک شخص عادی نمی تواند بدون اجازه نزد شاه برود، ولی آغوش خدا همیشه بر روی فرزند محبوب خود باز است. بوسیلۀ ایمان به عیسی مسیح، ما فرزندان خدا شده، بدون ترس و واهمه می توانیم که بحضور پادشاه اعظم مُلک وجود برویم و مطمئن باشیم که مقدم ما همیشه عزیز و گرامی خواهد بود (به افسسیان ۲: ۱۸ و ۱۹؛ ۳: ۱۲؛ عبرانیان ۱۰: ۱۹-۲۲ و تفاسیر آن آیات مراجعه نمایید). 
پولس رسول می گوید ما در فیض او پایداریم، یعنی اینکه ما اینک در حضور او ایستاده ایم. یک فرد گناهکار و ناعادل، نمی تواند در حضور خدا بایستد، زیرا چنان شخصی لایق ایستادن در مقابل خدا و حاضر شدن در بارگاه جلال خدا نیست. ولی اینک بوسیلۀ ایمان به عیسی مسیح، عادل خوانده شده، لیاقت حضور در دربار خدا و ایستادن در مقابل او را پیدا کرده ایم. اینک ما عدالت مسیح را حاصل نموده ایم! اینک بخاطر ایمان به عیسی مسیح و عدالت مسیح، ما نیز عادل خوانده می شویم. 
با فیض خدا، خوشی و فخر خدا را نیز تجربه می کنیم. می پرسید کدام فخر؟ ما در امید جلال خدا فخر می کنیم. ما همگی از جلال خدا قاصر می باشیم (۳: ۲۳)، ولی اینک بوسیلۀ عیسی مسیح، ما در فیض و جلال خدا شراکت پیدا کرده ایم (۸: ۱۶ و ۱۷).

۳ فخر کردن در جلال خدا و فخر کردن در فیض کار آسانی است، ولی فخر کردن در مصیبتها چندان سهل نمی باشد! ولی یک ایماندار مسیحی، در مصیبتها نیز فخر و شادی می کند، زیرا که می دانیم که پدر آسمانی ما خدا، قادر است که از مصیبتها جهت ساختن سیرت نیکو در ما استفاده نماید (به رومیان ۸: ۲۸ و تفسیر آن مراجعه نمایید). توجه کنید که پولس رسول نمی گوید که ما علی رغم وجود مصیبت و سختی خوشی و فخر می کنیم! بلکه او می گوید که در مصیبتها هم فخر می کنیم. 
اگر قرار است که مصیبت و جفا و سختی برای سیرت ما مفید بحساب آید، لاجرم این سوال پیش خواهد آمد که فایدۀ این مصیبتها در کجاست؟ پولس رسول جواب می دهد که مصیبت صبر را پیدا می کند (به یعقوب ۱: ۲-۴ مراجعه نمایید). 
دو نوع مصیبت و سختی وجود دارد. یکی آن سختی و ضربه ای که ناشی از حماقت و نادانی و گناه خود ماست. واضحا، فخر در یک چنین سختی و مصیبتی احمقانه و غیر ضروری می باشد. برعکس بایستی بیاد داشت که چنین مصیبت و سختی را باید بمثابۀ تنبیه و هشداری از جانب خدا قلمداد کرده، از آنها درس لازم را فرا گرفت (به عبرانیان ۱۲: ۷، ۱۲ و مکاشفه ۳: ۱۹ مراجعه نمایید). 
مصیبت دوم، آن است که به جهت عدالت و بخاطر مبارزه با گناه تحمل می نماییم. در این نوع مصیبت است که می بایستی فخر نمود ( به متی ۵: ۱۰-۱۲ و اول پظرس ۴: ۱۲-۶ و تفاسیر آن آیات مراجعه نمایید). باشد که مصیبت ها و سختی هایی که بر ما خواهد آمد، جهت عدالت و مبارزه با گناه باشد و نه بخاطر گناهان و حماقت خودمان.

۴ صبر امتحان را بوجود می آورد یعنی اینکه صبر و استقامت باعث رشد شخصیت و تقویت خصوصیات اخلاقی ایماندار گشته، باعث بلوغ روحانی می گردد. بوسیلۀ صبر و استقامت در حین سختی و مصیبت است که ایمان ما پولاد آبدیده شده، از کورۀ آزمایش محکم و سربلند بیرون خواهد آمد (به اول پطرس ۱: ۶ و ۷ و تفسیر آن مراجعه نمایید). 
زمانی که بوسیلۀ سختی ها و استقامت درحین سختی ها، ایمان ما امتحان شده، سربلند بیرون آمده باشد، داشتن امید واقعی به آینده و نجات و پاداش ابدی و وعده های مسیح میسر خواهد بود. عیسی مسیح فرموده است: "اما هر که تا به آخر صبر کند، همان نجات یابد" (مرقس ۱۳: ۱۳). در بسیاری از آیات کتاب مقدس به ما هشدار داده شده است که اگر چنانچه تا به آخر صبر نکنیم، ممکن است نجات خود را از دست بدهیم (جهت اطلاع بیشتر پیرامون این مطلب، به مقالۀ عمومی "آیا ممکن است نجات خود را از دست بدهیم؟" مراجعه فرمایید). 
مثلی را که عیسی مسیح دربارۀ برزگر و بذر بیان فرمود بیاد بیاورید. بعضی از بذرها (کلام خدا) بر سنگلاخ پاشیده شد، در جایی که خاک بسیار نبود، پس چونکه زمین عمق نداشت به زودی رویید، چون آفتاب برآمد، سوخته شد، و از آنرو که ریشه نداشت خشکید (مرقس ۴: ۵ و ۶). در این مثل، آفتاب، به معنی سختی ها و مصیبت های زمانه می باشد و منظور از گیاه روییده در سنگلاخ ایمانداری است که در ایمان خود عمقی نداشته و لذا زمانی که سختی ها پیش آمد، تاب تحمل آنها را نیاورده، خشک می گردد (به مرقس ۴: ۱۶ و ۱۷؛ لوقا ۸: ۶، ۱۳ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید). لذا پولس رسول در اینجا می گوید که اگر سختی ها و مصیبت ها را با صبر و استقامت تحمل کنیم، شخصیت ما قوی شده، بلوغ روحانی (ریشۀ عمیق) حاصل می گردد. آنگاه قادر خواهیم بود که با کمال اطمینان به آن نجاتی که خداوند وعده نموده است امیدوار باشیم (به دوم تیموتائوس ۲: ۱۲؛ عبرانیان ۱۰: ۳۸ و ۳۹ و مکاشفه ۳: ۱۱ مراجعه نمایید).

۵ امیدی که به خدا و وعده های او بسته شود، هرگز باعث نومیدی و شرمساری نخواهد گردید. وانگهی، خدا وعدۀ بزرگ خود مبنی بر دادن روح القدس به ما ایمانداران را اجرا نموده است. روح القدس، بیعانه و پیش پرداخت و قسط اول آن کاملیتی است که در بهشت در انتظار ما مومنین خواهد بود (به افسسیان ۱: ۱۳ و ۱۴ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید). 
نشانۀ اصلی جهت دانستن اینکه از روح القدس پر گشته ایم یا نه وجود محبت در قلوب ما خواهد بود. زیراکه محبت خدا در دلهای ما به روح القدس که به ما عطا شد ریخته شده است. بوسیلۀ روح القدس، محبت خدا را تجربه خواهیم نمود و روح القدس چنان ما را از محبت خدا لبریز خواهد کرد که قدرت خواهیم داشت که خدا را با تمامی دل و جان و قوت خود و همسایۀ خویش را مانند نفس خود محبت نماییم.

محبت خدا در مرگ عیسی آشکار شده است (۵: ۶-۱۱) 
۶ نخست اینکه، خدا محبت خود را نسبت به ما بدینگونه آشکار نمود که پسر یگانۀ خود عیسی مسیح را فرستاد تا برای گناهان ما مصلوب گردد (به یوحنا ۳: ۱۶؛ اولی یوحنا ۴: ۹ و ۱۰ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید). محبت خدا آنقدر عظیم است که زمانی که ما هنوز ضعیف بودیم (آیۀ ۶)، هنوز گناهکار بودیم (آیۀ ۸)، در حالتی که دشمن بودیم (آیۀ ۱۰)، مسیح برای گناهان ما مُرد. منظور پولس از عبارت "هنگامی که ما هنوز ضعیف بودیم" ، ضعف در رابطه با بهبود وضع روحانی و فائق آمدن بر گناهان و عادل ساختن خود می باشد.

۷ و۸ عموما ما انسانها در شرایط عادی، کمتر ممکن است که بفکر جانفشانی افتاده، خواستار بذل جان برای دیگران باشیم (البته به اسثنا همسر و فرزندان و نزدیکان خود). حتی اگر شخص مورد نظر، عادل هم باشد (آیۀ ۷)، باز بعید است که جان خود را به خاطر وی قربانی کنیم. شاید اگر فرد مورد نظر، انسان بسیار خوب و نیکوکاری بوده باشد، ممکن است که بخاطر نجات وی جان خود را از کف بدهیم. ولی هرگز کسی حاضر به جانفشانی در راه دشمن و یا فردی شریر نخواهد بود. واکنش طبیعی ما در برابر همچو افرادی اینست که نه تنها جان خود را برای ایشان بخطر نخواهیم انداخت بلکه حتی ممکن است که از کمک کردن به ایشان نیز امتناع ورزیم. 
ولی مهربانی و نیکویی خدایمان را مشاهده کنید که چقدر او برتر از ما انسانهای ضعیف الشان می باشد! عیسی مسیح، تنها بخاطر افراد نیکوکار و عادل مصلوب نشد، بلکه او برای ما گناهکاران و دشمنان خود نیز، رنج صلیب را متحمل شد تا بوسیلۀ صلیب خود ما را نجات بخشد. 
پس نباید جای تعجبی در مورد این امر مسیح که "دشمنان خود را محبت کنید" ، برای ما باقی بماند! (به متی ۵: ۴۳ و ۴۴ و تفسیر آن مراجعه نمایید).

۹ ما بخاطر خون مسیح، و یا بعبارت دیگر بخاطر فدیۀ صلیب او عادل خوانده شده ایم (به افسسیان ۱: ۷ و تفسیر آن مراجعه نمایید). عیسی مسیح، گناه و مجازات گناهان ما را برخود گرفته، با مرگ خود بهای تخلفات ما را پرداخت نمود. لذا اینک ما می توانیم ادعا نماییم که لکۀ گناهان و جرم ما با خون پاک وی شسته شده و بدین ترتیب خون او ما را پاک گردانیده است. پس حال که خون عیسی مسیح گناهان ما را شسته است، در حضور خدا عادل (در نظر خدا بی گناه) شمرده می شویم. و با عادل گشتن، از مکافات اعمال و گناهان و "غضب" خدا، "نجات" هم خواهیم یافت.
۱۰ بوسیلۀ مرگ مسیح ما با خدا آشتی داده شده ایم. حال که با مرگ عیسی مسیح چنان برکت عظیمی به چنگ آورده ایم، چه برکت بزرگتری رستاخیز عیسی مسیح برای ما در پی خواهد داشت! 
صلح با مسیح عملی نیست که یک بار و برای همیشه صورت بگیرد، بلکه بایستی پس از آشتی کردن با خدا، همیشه در حالت صلح و آشتی (پرهیز از گناه) باقی بمانیم. طبیعتا جهت دوری از گناه و ماندن در رابطۀ صلح با خدا، به قدرت خدا محتاج خواهیم بود. جهت دوری از گناه، جهت استقامت در مواقع سختی و جفا، به قوت خدا نیازمندیم، سخن خداوند را بیاد داشته باشیم که فرمود: اما هر که تا به آخر صبر کند، همان نجات یابد (مرقس ۱۳: ۱۳). لازم است که در ایمان و در فیض خداوند رشد کنیم، لازم است که در هر چیز ترقی نماییم در او که سر است، یعنی مسیح (افسسیان ۴: ۱۵). و البته، در تمامی طول حیاتمان، عیسی مسیح قیام کرده را در کنار خود خواهیم داشت.

۱۱ در قلب کسی که با خدا آشتی نکرده است، خوشی واقعی جایی نخواهد داشت. ولی به مجرد اینکه رابطۀ دشمنی ما با خدا مبدل به صلح گردید، قلوبمان چنان مملو از خوشی و شادی نجات خواهد شد که مانند پولس در خدا فخر (شادی ) می کنیم. چرا که نه؟ چرا با خدایی که بوسیلۀ پسرش عیسی مسیح اینهمه ما را محبت کرده است، شادی نکنیم؟
مرگ بوسیلۀ آدم و حیات بخاطر مسیح (۵: ۱۲-۲۱) 
۱۲ ...به وساطت یک آدم گناه داخل جهان گردید. این آدم کسیت؟ این همان آدم ابوالبشر (آیۀ ۱۴) اولین انسانی که خدا خلق نمود، می باشد. 
پس از آنکه خدا زمین و آسمان و همۀ موجودات را خلق نمود، می خوانیم و خدا هر چه ساخته بود، دید و همانا بسیار نیکو بود (پیدایش ۱: ۳۱). ولی متاسفانه، اولین بشر، (آدم) مرتکب گناه شد. آدم و همسرش حوا، از میوۀ درختی که خدا آنها را از خوردنش منع کرده بود، خوردند (پیدایش ۲: ۱۵- ۱۷؛ ۳: ۱-۳). و از آن لحظه به بعد، گناه وارد زندگی بشریت گردید و از آن روز تاکنون، تمامی انسانها در گناه و عقوبت گناه آدم شراکت پیدا نمودند. بدین ترتیب تمامی بشریت، گناه و طبیعت گناهکار را از پدرمان آدم ابوالبشر، به ارث برده است. لذا موت بر همۀ مُردم طاری گشت، از آنجا که همه گناه کرده اند. مراد از موت، هم مرگ جسمانی و هم مرگ روحانی می باشد. 
در اینجا یک سوال مطرح می شود. پولس می گوید همه گناه کرده اند، ولی آیا این گفته در مورد کودکان و نوزادان نیز صادق است، آیا از نظر پولس، اطفال شیرخواره بالفعل گناهکار هستند؟ خیر، اطفال شیرخواره هم گناهکار نمی باشند، ولی در عین حال بایست در نظر داشت که بذر گناه در نهاد ایشان کاشته شده است و حتی اطفال بالقوه گناهکار بوده و صرف نظر از چگونگی رشد و تربیت و محیط خانوادگی و غیره، نخواهد پایید که اطفال معصوم دیروزی مرتکب گناه و خطا شده، مبدل به افراد گناهکار و خاطی خواهند گردید. لازم نیست که کسی گناه را به ایشان آموزش بدهد، گناه در درون طبیعت ایشان جا دارد و با گذشت زمان بیشتر و بیشتر خود را به نمایش خواهد گذاشت. 
سوال دیگری که مطرح می شود اینست که عاقبت کودکی که در طفولیت بمیرد چه خواهد بود؟ آیا آن طفل به جهنم خواهد رفت و یا به بهشت؟ کتاب مقدس جواب قاطع و مشخصی به این سوال نمی دهد. اغلب مُردم گمان می کنند که اطفال کوچک بخاطر معصومیتشان مستیقما به بهشت خواهند رفت . و نیز می دانیم که خداوند، بطور مخصوصی کودکان و اطفال را دوست دارد و محبت می کند. آنچه که بطور قطع می دانیم، اینست که خدا عادل بوده، کار مناسب و صحیح را انجام خواهد داد (به متی ۱۸: ۱۰؛ مرقس ۱۰: ۱۴ و ۱۵؛ و مقالۀ عمومی" کودکان و ملکوت خدا" مراجعه نمایید).

۱۳ از زمان آدم (ابوالبشر) تا زمان موسی (آیۀ ۱۴)، شریعت مکتوب وجود نداشت. خدا ده فرمان را بر روی دو لوح سنگی حک کرده، به موسی داد تا به قوم بنی اسرائیل بسپارد (موسی حدود چهارصد سال پس از مرگ ابراهیم بدنیا آمده بود؛ پیش از موسی نه یهودیان و نه سایر قومها هیچ کدام از شریعت خدا اطلاع و آگاهی نداشتند). 
و چون قبل از موسی شریعتی وجود نداشت، تخلف و اطاعت از شریعت هم بی معنی می بود (رومیان ۴: ۱۵)، و به طریق اولی مجازاتی به جهت تخلف از احکام شریعت نیز در کار نبود. گناه، همانا سرپیچی از احکام و فرامین خداوند می باشد. جایی که شریعت نباشد، تخلفات از شریعت، گناه محسوب نمی شود
برای مثال کودکی را در نظر بگیرید که ندانسته، مرتکب عمل اشتباهی شده باشد و هرگز کسی به آن طفل در مورد بدی آن عمل نصیحت و یا تعلیم نداده باشد. قطعا، والدین طفل، کودک معصوم را بخاطر کاری که نمی دانسته تنبیه نخواهند نمود. ولی اگر کودک آگاهانه دست به عمل اشتباهی بزند، والدینش او را تنبیه خواهد نمود. بعبارت دیگر خطای او، گناه، محسوب خواهد شد.

۱۴ پیش از آنکه موسی شریعت خدا را به قوم بنی اسرائیل اعلام نماید (آیۀ ۱۳)، گناه و تجاوز از شریعت طبیعی و فطری وجود داشت. گناه در جهان بود، زیرا که گناه وارد آدم شده بود و زمانی که آدم گناه ورزید و از میوۀ ممنوعه خورد، گناه وارد نسل بنی آدم گردیده، همه را مبتلا ساخت. و به همراه گناه، مجازات تخلف و گناه که همانا موت باشد، وارد جهان گردیده، بدین ترتیب همۀ بشریت را محکوم به مرگ ساخت. چندین نسل پس از آدم، گناه بشر آنقدر عظیم شد و خشم خدا چنان افروخته گردید که خدا سیلی مهیب بر زمین جاری ساخت تا همۀ بشریت را به استثنای نوح و خانوادش از بین برد (پیدایش ۶ و ۷). در ایام ابراهیم، خدا دو شهر سدوم و عموره را بخاطر گناهان سکنۀ ایشان نابود ساخت (پیدایش ۱۹). حتی آن کسانی که از فرامین مشخص خدا تخطی نورزیده بودند، مابقی بشر محکوم به مرگ می باشند، زیرا که بوسیلۀ آدم گناه و مجازات گناه وارد نسل بشر گردیده است (آیۀ ۱۲). لذا پولس رسول در اینجا می گوید که از آدم تا موسی موت تسلط می داشت
آدم، نمونۀ آن آینده یعنی عیسی مسیح است. حال می پرسید که آدم چه شباهتی به عیسی مسیح دارد؟ آدم پدر و سر انسانیت کهنه و گناهکار بوده، در حالی که عیسی مسیح پدر و سر انسانیت روحانی می باشد. آدم البشر، بعنوان اولین انسان، کل بشریت را تحت تاثیر گناه خود قرارداد بطوری که هر انسانی که پس از آدم پا به جهان نهاد، گناه او را به ارث برده است و همانطوری که آدم گناهکار شد، به همان طریق تمامی فرزندان جسمانی او (بشریت) نیز گناهکار گردیده اند. از سوی دیگر، مسیح گناه نکرد او نخست زاده در میان فرزندان روحانی خدا می باشد، و همۀ کسانی که به او ایمان آوردند، قدوسیت و پاکی او را به ارث خواهند برد. همانطوری که او عادل بود، ما که به او ایمان آورده ایم نیز عادل شمرده خواهیم شد.

۱۵ و میراث مسیح مانند میراث آدم نمی باشد، بوسیلۀ آدم، موت وارد جهان گردید، ولی بواسطۀ صلیب عیسی مسیح حیات جاودانی نصیب ایمانداران خواهد گردید. در این آیه منظور از بخشش، عدالت بوسیلۀ ایمان می باشد که بوسیلۀ فیض خدا بواسطۀ عیسی مسیح به همۀ کسانی که به او ایمان آورده بخشیده می شود (آیۀ ۱۷). بهمراه بخشش عدالت، هدیۀ حیات جاویدان و نجات نیز به ایمانداران اعطا خواهد گردید. و این هدیۀ فیض، به جهت بسیاری افزون خواهد گردید.
۱۶ بخاطر گناه یک نفر (آدم و گناه او که همان خوردن از میوۀ ممنوعه باشد)، حکم و قصاص وارد جهان گردید. سپسنعمت از خطایای بسیار برای عدالت رسید. یعنی اینکه پس از آنکه عدۀ بسیاری از مُردمان در گناه افتادند، خدا هدیۀ عدالت را بوسیلۀ فیضی که از ایمان به عیسی مسیح حاصل خواهد شد، به جهان گناهکار بخشید. بوسیلۀ یک نفر (آدم ابوابشر)،حکم و قصاص وارد جهان گردید و بوسیله فرد دیگری (عیسی مسیح)، فیض و عدالت برای همۀ کسانی که ایمان آوردند فراهم شد.
۱۷ بواسطۀ آدم" سلطنت موت" و یا بعبارت دیگر ملکوت مرگ به جهان وارد گردید، در صورتی که بواسطۀ عیسی مسیح ملکوت زندگی به ما بخشیده شده است. ما انسانها، موت جسمانی و روحانی را از جد خود آدم، به میراث برده ایم. همۀ ما انسانها محکوم به مرگ جسمانی می باشیم. ولی ما ایمانداران میراث حیات جاودانی را نه تنها در این جهان بلکه در جهان آتی نیز، از مسیح دریافت نموده ایم (به رومیان ۶: ۲۳؛ اول قرنتیان ۱۵: ۲۱ و ۲۲ و تفاسیر آن آیات مراجعه نمایید). حیات جاودانی و افزونی حیات بوساطت عیسی مسیح و بعنوان بخشش نجات و فیض او به ما رسیده است.
۱۸ در اینجا پولس رسول آنچه را که در آیۀ ۱۶ نوشته بود تکرار می کند. از یک عمل شرارت بار (گناه آدم)، حکم شد بر جمیع مُردمان برای قصاص و از اطاعت و پاکی یک نفر (عدالت و اطاعت عیسی مسیح) بخشش شد بر جمیع مُردمان برای عدالت حیات (به رومیان ۱۸: ۲ مراجعه نمایید).
۱۹ همانطوری که بخاطر نافرمانی یک شخص (آدم)، بسیاری گناهکار شدند، به همین ترتیب بواسطۀ اطاعت یک شخص (عیسی مسیح)، بسیاری عادل خواهند گردید (به فیلیپیان ۲: ۸ مراجعه کنید). 
اینک این سوال مطرح می شود که چگونه ممکن است که یک نفر انسان باعث تباهی کل بشریت گردد؟ چگونه ممکن است که گناه آدم از یک نسل به نسل دیگر منتقل گردد؟ جواب این سوال ساده است. "آدم"، پدر جسمانی و فیزیکی و جد همۀ ما انسانها می باشد. بشریت مانند یک درخت بزرگ و پر شاخه و برگی می باشد که از بذر "آدم" روییده است. از تخم بذر بد، درخت بد ببار می آید. 
سوال دیگری که ممکن است مطرح شود اینست که چگونه یک شخص یعنی عیسی مسیح قادر است که همه را عادل ساخته، نجات دهد؟ جواب این سوال نیز ساده است، همانطور که از بذر جسمانی آدم نسل بشر به تباهی گناه افتاده است، بواسطۀ بذر روحانی عیسی مسیح، نژادی تازه و نسلی روحانی بوجود آمده است. از بذر روحانی عیسی مسیح، درخت تنومندی برآمده است که خدای پدر شاخه ها و برگهای آن را عادل و پاک خوانده است. همانطور که "بذر" (عیسی) پاک است، درخت و شاخه های آن نیز پاک خواهند بود.

۲۰ مقصود از شریعت در اینجا، شریعت موسی است، یعنی آن دسته از قوانین که خدا به موسی و قوم بنی اسرائیل داد. پس از آنکه شریعت در میان آمد ، خطا زیاد شد، زیرا که مُردم بخوبی از نیک و بد و احکام و ارادۀ خدا آگاهی پیدا کرده بودند و بالطبع خطایای ایشان گناه محسوب می گردید. قانون شکنی آگاهانه به مراتب از شکستن نا آگاهانه احکام بدتر می باشد. پیش از شریعت، مُردم مرتکب خطا می شدند، ولی ایشان بدون داشتن آگاهی از احکام خدا مرتکب گناه می گردیدند، لذا احساس تقصیرشان بمراتب کمتر و خخفیف تر بود. همین اصل در مورد ما نیز حکمفرماست، اگر دانسته بر علیه خدا مرتکب گناهی گردیم، بار تقصیرمان بمراتب سنگینتر و مجازاتمان بمراتب بزرگتر خواهد بود (به انجیل لوقا ۱۲: ۴۷-۴۸ مراجعه نمایید). 
مهم نیست که چقدر از گناه آدم بما رسیده است؛ آنچه که مهم و مسلم است اینست که فیضی که از جانب عیسی مسیح بما می رسد بمراتب بیشتر از گناه آدم خواهد بود. هر چه گناه افزونتر شود، فیض خدا نیز بیشتر خواهد شد.

۲۱ همیشه فیض بر گناه تسلط خواهد داشت، هر قدر که گناه زیاد باشد، هیچگاه از حد بخشایش و فیض خدا بیشتر نخواهد گردید. هرگز محبت و بخشایش خدا مغلوب شرارت و گناه نخواهد شد. همانطور که نور بر تاریکی غلبه خواهد کرد. به همان شکل نیز فیض بر گناه تسلط خواهد یافت. گناه منجر به موت خواهد شد در حالی که از طریق فیض به عدالت برای حیات جاودانی بوساطت خداوند ما عیسی مسیح خواهیم رسید. زیرا که عیسی مسیح بر گناه و موت غلبه یافته است (به رومیان ۸: ۱-۲؛ اول قرنتیان ۱۵: ۵۶ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید). 
در این آیه مشاهده می کنیم که در طریق نجات سه قدم اصلی و یا سه مرحلۀ مهم وجود دارد؛ این سه هدایای رایگان عیسی مسیح به هر کس که ایمان بیاورد می باشد: هدیۀ اول فیض است، از طریق فیض خداوند، عدالت حاصل می گردد، و بوسیلۀ تحصیل عدالت، حیات جاویدان بدست خواهد آمد. بدینوسیله، عیسی مسیح نه تنها آثار گناه آدم را محو نموده است، بلکه هدیه ای بمراتب بزرگتر بما بخشیده و آن هدیه اینست که بواسطۀ عیسی مسیح، ما گناهکاران را فرزندان خدا و وراث ثروتهای آسمانی ساخته است.


۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۶, سه‌شنبه

آیات کتاب مقدس

اشعیا باب ۹ آیه ۶ تا ۷ 
۶ زیرا فرزندی‌ برای‌ ما بدنیا آمده‌! پسری‌ بما بخشیده‌ شده‌! او بر ما سلطنت‌ خواهد كرد. نام‌ او «عجیب‌»، «مشیر»، «خدای‌ قدیر»، «پدر جاودانی‌» و «سرورسلامتی‌» خواهد بود. ۷ او بر تخت‌ پادشاهی‌ داود خواهد نشست‌ و بر سرزمین‌ او تا ابد سلطنت‌ خواهد كرد. پایه‌ حكومتش‌ را بر عدل‌ و انصاف‌ استوار خواهد ساخت‌، و گسترش‌ فرمانروایی‌ صلح‌پرور او را انتهایی‌ نخواهد بود. خداوند قادر متعال‌ چنین‌ اراده‌ فرموده‌ و این‌ را انجام‌ خواهد داد. 
اشعیا باب ۵۵ آیه ۱ 
۱ خداوند می‌فرماید: «ای‌ همه‌ تشنگان‌، نزد آبها بیایید؛ ای‌ همه‌ شما كه‌ پول‌ ندارید، بیایید نان‌ بخرید و بخورید! بیایید شیر و شراب‌ را بدون‌ پول‌ بخرید و بنوشید! 
رومیان باب ۱ آیه ۱۶ تا ۱۷ 
۱۶ زیرا من به انجیل عیسی مسیح افتخار می کنم چون قدرت خداست برای نجات تمام کسانی که ایمان بیاورند. پیغام انجیل در ابتدا فقط به یهودیان اعلام می شد، اما اکنون همه می توانند با ایمان آوردن به آن ، به حضور خدا راه یابند. ۱۷ این پیغام اینست که خدا فقط در یک صورت از سر تقصیرات ما می گذرد و به ما شایستگی آن را می دهد که به حضور او برویم ؛ و آن وقتی است که به عیسی مسیح ایمان آوریم . بلی ، فقط و فقط ایمان لازم است . همانطور که کتاب آسمانی می فرماید: “فقط کسی نجات پیدا می کند که به خدا ایمان داشته باشد. 
افسسیان باب ۶ آیه ۱۵ 
۱۵ “کفش انجیل آرامش بخش “ را به پا کنید تا به همه جا رفته ، پیغام انجیل را به همه اعلام نمایید. 
عبرانیان باب ۸ آیه ۷ تا ۱۳ 
۷ پیمان قدیمی عملی نبود، زیرا در غیراینصورت لازم نمی شد پیمان دیگری جایگزین آن گردد. ۸ خدا پیمان قدیمی را عملی و کافی ندانست ، زیرا فرمود: “روزی فرا خواهد رسید که با خاندان اسرائیل و خاندان یهودا، پیمان جدیدی خواهم بست ، ۹ اما نه مانند آن پیمان قدیمی که با اجدادشان بستم ، در روزی که دست ایشان را گرفته ، از سرزمین مصر بیرون آوردم ؛ زیرا ایشان به وظایف خود در آن پیمان عمل نکردند. بنابراین ، من نیز آن را فسخ نمودم. ۱۰ اما اینست آن پیمان جدیدی که در آن روز با خاندان اسرائیل خواهم بست : احکام خود را در فکر ایشان خواهم نهاد و در دل ایشان خواهم نوشت ، تا بی آنکه سخنی گفته باشم ، بدانند از ایشان چه می خواهم ، و از من اطاعت کنند. آنگاه من خدای ایشان خواهم بود و ایشان قوم من . ۱۱ در آن زمان ، دیگر کسی به همسایه خود نخواهد گفت ، خداوند رابشناس ! زیرا همه ، از کوچک و بزرگ ، مرا خواهند شناخت . ۱۲ من نیز خطایای ایشان را خواهم بخشید و گناهانشان را دیگر بیاد نخواهم آورد.” ۱۳ در اینجا خدا از وعده ها و پیمان جدیدی سخن می گوید. پس روشن است که پیمان قبلی ، کهنه شده است ؛ و هر چه که کهنه و قدیمی شود، بزودی از بین خواهد رفت .

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۰, چهارشنبه

ایلیا Elijah لغت فوق به معنای یهوه خدایِ من است می باشد.

ایلیا Elijah لغت فوق به معنای یهوه خدایِ من است می باشد. ایلیا نام یکی از انبیای بزرگ اسرائیل از اهالی تِشْبی‌ كه‌ در جِلْعاد ساکن و در دوران اخاب، اخزیا و یهُورام می‌زیسته، بوده است. تمامی‌دوران زندگی او در بلند کردن و سرفراز کردن نام یهوه بوده است. در اولین قسمتی که کتاب مقدس از وی نام می‌برد در حضور اخاب است که در مورد عدم ریزش باران نبوت می‌کند و مدت سه سال و نیم بارن نمی‌بارد و خشکسالی همه جا را فر می‌گیرد. خداوند از وی می‌خواهد که آنجا را ترک کرده و به طرف مشرق، در کنار رود كَرِیت در نزدیکی اردن برود. پس از آنکه رود کریت خشک می‌شود خداوند وی را به صَرَفَه‌ که نزدیک صیدون است فرستاده و به خانه بیوه زنی هدایت می‌کند و وی برای مدت دو سال در آنجا می‌ماند و روغن و آرد آنان را برای خوراک برکت داده و پسر بیوه زن را که مرده بوده به حیات باز می‌گرداند. 
پس از سه سال خداوند از ایلیا می‌خواهد که برود و خود را به اخاب نشان دهد. ایلیا در ابتدا به عوبدیا که از خادمین اخاب و مرد ایمانداری بوده، برخورد می‌کند و سپس خود را به اخاب نشان می‌دهد. اخاب با اِیزابَل‌، دختر اَتْبَعْل‌، پادشاه‌ صیدونیان‌ ازدواج کرده و بت بعل متعلق به صیدونیان را پرستش و در سامره یک بتخانه و قربانگاه برای بعل ساخته و سپس به ساختن بتهای دیگر پرداخت. هیچ پادشاهی به اندازه وی خداوند را خشمگین نساخته بود. ایلیا تنها نبی باقیمانده، اخاب را مورد توبیخ قرار داده و میگوید خشکسالی همچنان ادامه خواهد یافت اگر بتهای بعل از اسرائیل جمع نشوند، و کاهنان بت پرست را جهت اثبات خدایشان در کوه کرمل به مبارزه می‌طلبد. یهوه با روشن کردن آتش قربانی ایلیا حقانیت خود را به اثبات می‌رساند و مردم دوباره به پرستش یهوه روی آورده و ایلیا و مردم تمام انبیای بعل را گرفته و در کنار رود قیشون کشتند، سپس بعد از سه سال باران بارید و ایلیا به یزْرَعِیل رفت. پس از پیروزی یهوه بر کوه کرمل، ایزابل همسر اخاب، ایلیا را تهدید کرد که فردای آن روز وی را به قتل برساند. 
ایلیا برای حفظ جانش به بئرشَبَع‌ که در یهودا می‌باشد، رفته و زیر درخت اَرْدَج‌ می‌خوابد که فرشته خداوند بر وی ظاهر شد و ایلیا پس از خوردن و آشامیدن به کوه حوریب که چهل روز فاصله بود رفته و داخل غاری شده و خداوند او را به بیابان دمشق هدایت کرده و او را جهت مسح حَزائیل به پادشاهی اَرام و مسح ییهُو به پادشاهی اسرائیل و مسح اَلِیشَع به نبی شدن، انتخاب کرد.‌ 
ایلیا در باره عاقبت و مرگ اخاب و ایزابل نبوت کرده و به آنها هشدار می‌دهد. تا مدت شش سال پس از آن که نبوت ایلیا در باره آنان به اجرا در می‌آید، در کتاب مقدس از ایلیا چیزی گفته نمی‌شود. 
اخزیا که پس از مرگ پدرش اخاب به سلطنت رسیده بود، روزی از ایوان طبقه بالای قصر خود در سامره به پایین افتاد و بشدت مجروح گردید. اخزیا قاصدانی را نزد بَعْل‌ زَبُوب‌، خدای‌ عَقْرُون‌ فرستاد تا در مورد بهبودیش سوال کنند. ایلیای نبی نبوت کرده و به وی گفت، به علت آنکه به جای مشورت با خداوند به پیش خدایان دیگر فرستادی، از بستر بیماری بر نخواهی خاست و خواهی مرد. پس همانطور که ایلیا گفته بود، اخزیا مُرد. 
ایلیا نامه‌ای به یهورام پادشاه اسرائیل فرستاد و پس از آنکه اعمال بد وی را به او یادآوری کرد، مرگ او را با مرضی سخت و ناعلاج نبوت کرده و یهورام به مرضی ناعلاج درگذشت. 
ایلیای نبی زمانیکه با الیشع به آنطرف رود اردن رسیدند، ناگهان‌ عرابه‌ای‌ آتشین‌ كه‌ اسبان‌ آتشین‌ آن‌ را می‌كشیدند، ظاهر شده و آن‌ دو را از هم‌ جدا كرد و ایلیا در گردباد به‌ آسمان‌ بالا رفت‌ و الیشع دیگر او را ندید و دو برابر روح ایلیا بر الیشع قرار گرفت.
منابع کتاب مقدس: پادشاهان اول باب ۱۷ ، ۱۸ ، ۱۹ و ۲۱ - پادشاهان دوم باب ۱ و ۲ - یعقوب باب ۵ - دوم تواریخ باب ۲۱
پادشاهان اول باب ۱۷ آیه ۱ تا ۳ 
۱ و ایلیای‌ تِشْبی‌ كه‌ از ساكنان‌ جِلْعاد بود،به‌ اَخاب‌ گفت‌: «به‌ حیات‌ یهُوَه‌، خدای‌ اسرائیل‌ كه‌ به‌ حضور وی‌ ایستاده‌ام‌ قَسَم‌ كه‌ در این‌ سالها شبنم‌ و باران‌ جز به‌ كلام‌ من‌ نخواهد بود.» ۲ و كلام‌ خداوند بر وی‌ نازل‌ شده‌، گفت‌: ۳ « از اینجا برو و به‌ طرف‌ مشرق‌ توجه‌ نما و خویشتن‌ را نزد نهر كَرِیت‌ كه‌ در مقابل‌ اُرْدُنّ است‌، پنهان‌ كن. 
پادشاهان اول باب ۱۷ آیه ۷ تا ۹ 
۷ و بعد از انقضای‌ روزهای‌ چند، واقع‌ شد كه‌ نهر خشكید زیرا كه‌ باران‌ در زمین‌ نبود. ۸ و كلام‌ خداوند بر وی‌ نازل‌ شده‌، گفت‌: ۹ «برخاسته‌، به‌ صَرَفَه‌ كه‌ نزد صیدون‌ است‌ برو و در آنجا ساكن‌ بشو. اینك‌ به‌ بیوه‌زنی‌ در آنجا امر فرموده‌ام‌ كه‌ تو را بپرورد.» 
پادشاهان اول باب ۱۷ آیه ۱۹ تا ۲۲ 
۱۹ او وی‌ را گفت‌: «پسرت‌ را به‌ من‌ بده‌.» پس‌ او را از آغوش‌ وی‌ گرفته‌، به‌ بالاخانه‌ای‌ كه‌ در آن‌ ساكن‌ بود، برد و او را بر بستر خود خوابانید. ۲۰ و نزد خداوند استغاثه‌ نموده‌، گفت‌: «ای‌ یهُوَه‌، خدای‌ من‌، آیا به‌ بیوه‌زنی‌ نیز كه‌ من‌ نزد او مأوا گزیده‌ام‌ بلا رسانیدی‌ و پسر او را كشتی‌؟» ۲۱ آنگاه‌ خویشتن‌ را سه‌ مرتبه‌ بر پسر دراز كرده‌، نزد خداوند استغاثه‌ نموده‌، گفت‌: «ای‌ یهُوَه‌،خدای‌ من‌، مسألت‌ اینكه‌ جان‌ این‌ پسر به‌ وی‌ برگردد.» ۲۲ و خداوند آواز ایلیا را اجابت‌ نمود و جان‌ پسر به‌ وی‌ برگشت‌ كه‌ زنده‌ شد. 
یعقوب باب ۵ آیه ۱۷ 
۱۷ الیاس‌ مردی‌ بود صاحب‌ حواس‌ مثل‌ ما و به‌ تمامی‌دل‌ دعا کرد که‌ باران‌ نبارد و تا مدت‌ سه‌ سال‌ و شش‌ ماه‌ نبارید. 
پادشاهان اول باب ۱۸ آیه ۱ تا ۲ 
۱ و بعد از روزهای‌ بسیار، كلام‌ خداوند در سال‌ سوم‌، به‌ ایلیا نازل‌ شده‌، گفت‌: «برو و خود را به‌ اَخاب‌ بنما و من‌ بر زمین‌ باران‌ خواهم‌ بارانید.» ۲ پس‌ ایلیا روانه‌ شد تا خود را به‌ اَخاب‌ بنماید و قحط‌ در سامره‌ سخت‌ بود. 
پادشاهان اول باب ۱۸ آیه ۷ تا ۸ 
۷ و چون‌ عوبدیا در راه‌ بود، اینك‌ ایلیا بدو برخورد؛ و او وی‌ را شناخته‌، به‌ روی‌ خود در افتاده‌، گفت‌: «آیا آقای‌ من‌ ایلیا، تو هستی‌؟» ۸ اورا جواب‌ داد كه‌ «من‌ هستم‌؛ برو و به‌ آقای‌ خود بگو كه‌ اینك‌ ایلیاست‌.» 
پادشاهان اول باب ۱۸ آیه ۱۷ تا ۴۶ 
۱۷ و چون‌ اَخاب‌ ایلیا را دید، اَخاب‌ وی‌ را گفت‌: «آیا تو هستی‌ كه‌ اسرائیل‌ را مضطرب‌ می‌سازی‌؟» ۱۸ گفت‌: «من‌ اسرائیل‌ را مضطرب‌ نمی‌سازم‌، بلكه‌ تو و خاندان‌ پدرت‌؛ چونكه‌ اوامر خداوند را ترك‌ كردید و تو پیروی‌ بعلیم‌ را نمودی‌. ۱۹ پس‌ الا´ن‌ بفرست‌ و تمام‌ اسرائیل‌ رانزد من‌ بر كوه‌ كرمل‌ جمع‌ كن‌ و انبیای‌ بعل‌ را نیز چهارصد و پنجاه‌ نفر، و انبیای‌ اشیریم‌ را چهارصد نفر كه‌ بر سفرة‌ ایزابل‌ می‌خورند.» ۲۰ پس‌ اَخاب‌ نزد جمیع‌ بنی‌اسرائیل‌ فرستاده‌، انبیا را بر كوه‌ كرمل‌ جمع‌ كرد. ۲۱ و ایلیا به‌ تمامی‌قوم‌ نزدیك‌ آمده‌، گفت‌: «تا به‌ كی‌ در میان‌ دو فرقه‌ می‌لنگید؟ اگر یهُوَه‌ خداست‌، او را پیروی‌ نمایید! و اگر بَعْل‌ است‌، وی‌ را پیروی‌ نمایید!» اما قوم‌ در جواب‌ او هیچ‌ نگفتند. ۲۲ پس‌ ایلیا به‌ قوم‌ گفت‌: «من‌ تنها نبی یهُوَه‌ باقی‌ مانده‌ام‌ و انبیای‌ بَعل‌ چهارصد و پنجاه‌ نفرند. ۲۳ پس‌ به‌ ما دو گاو بدهند و یك‌ گاو به‌ جهت‌ خود انتخاب‌ كرده‌، و آن‌ را قطعه‌ قطعه‌ نموده‌، آن‌ را بر هیزم‌ بگذارند و آتش‌ ننهند؛ و من‌ گاو دیگر را حاضر ساخته‌، بر هیزم‌ می‌گذارم‌ و آتش‌ نمی‌نهم‌. ۲۴ و شما اسم‌ خدای‌ خود را بخوانید و من‌ نام‌ یهُوَه‌ را خواهم‌ خواند؛ و آن‌ خدایی‌ كه‌ به‌ آتش‌ جواب‌ دهد، او خدا باشد.» و تمامی‌قوم‌ در جواب‌ گفتند: «نیكو گفتی‌.» ۲۵ پس‌ ایلیا به‌ انبیای‌ بَعْل‌ گفت‌: «یك‌ گاو برای‌ خود انتخاب‌ كرده‌، شما اول‌ آن‌ را حاضر سازید زیرا كه‌ بسیار هستید و به‌ نام‌ خدای‌ خود بخوانید، اما آتش‌ نگذارید.» ۲۶ پس‌ گاو را كه‌ به‌ ایشان‌ داده‌ شده‌ بود، گرفتند و آن‌ را حاضر ساخته‌، نام‌ بعل‌ را از صبح‌ تا ظهر خوانده‌، می‌گفتند: «ای‌ بعل‌ ما را جواب‌ بده‌.» لیكن‌ هیچ‌ صدا یا جوابی‌ نبود و ایشان‌ بر مذبحی‌ كه‌ ساخته‌ بودند، جست‌ و خیز می‌نمودند. ۲۷ و به‌ وقت‌ ظهر، ایلیا ایشان‌ را مسخره‌ نموده‌، گفت‌: «به‌ آواز بلند بخوانید زیرا كه‌ او خداست‌! شاید متفكّر است‌ یا به‌ خلوت‌ رفته‌، یا در سفر می‌باشد، یا شاید كه‌ در خواب‌ است‌ و باید او را بیدار كرد!» ۲۸ و ایشان‌ به‌ آوازبلند می‌خواندند و موافق‌ عادت‌ خود، خویشتن‌ را به‌ تیغها و نیزه‌ها مجروح‌ می‌ساختند، به‌ حدی‌ كه‌ خون‌ بر ایشان‌ جاری‌ می‌شد. ۲۹ و بعد از گذشتن‌ ظهر تا وقت‌ گذرانیدن‌ هدیة‌ عصری‌، ایشان‌ نبوت‌ می‌كردند؛ لیكن‌ نه‌ آوازی‌ بود و نه‌ كسی‌ كه‌ جواب‌ دهد یا توجه‌ نماید. ۳۰ آنگاه‌ ایلیا به‌ تمامی‌قوم‌ گفت‌: «نزد من‌ بیایید.» و تمامی‌قوم‌ نزد وی‌ آمدند و مذبح‌ یهُوَه‌ را كه‌ خراب‌ شده‌ بود، تعمیر نمود. ۳۱ و ایلیا موافق‌ شمارة‌ اسباط‌ بنی‌یعقوب‌ كه‌ كلام‌ خداوند بر وی‌ نازل‌ شده‌، گفته‌ بود كه‌ نام‌ تو اسرائیل‌ خواهد بود، دوازده‌ سنگ‌ گرفت‌. ۳۲ و به‌ آن‌ سنگها مذبحی‌ به‌ نام‌ یهُوَه‌ بنا كرد و گرداگرد مذبح‌ خندقی‌ كه‌ گنجایش‌ دو پیمانه‌ بَزر داشت‌، ساخت‌. ۳۳ و هیزم‌ را ترتیب‌ داد و گاو را قطعه‌ قطعه‌ نموده‌، آن‌ را بر هیزم‌ گذاشت‌. پس‌ گفت‌: «چهار خُمْ از آب‌ پر كرده‌، آن‌ را بر قربانی‌ سوختنی‌ و هیزم‌ بریزید.» ۳۴ پس‌ گفت‌: «بار دیگر بكنید»؛ و گفت‌: «بار سوم‌ بكنید.» و بار سوم‌ كردند. ۳۵ و آب‌ گرداگرد مذبح‌ جاری‌ شد و خندق‌ نیز از آب‌ پر گشت‌. ۳۶ و در وقت‌ گذرانیدن‌ هدیة‌ عصری‌، ایلیای‌ نبی‌ نزدیك‌ آمده‌، گفت‌: «ای‌ یهُوَه‌، خدای‌ ابراهیم‌ و اسحاق‌ و اسرائیل‌، امروز معلوم‌ بشود كه‌ تو در اسرائیل‌ خدا هستی‌ و من‌ بندة‌ تو هستم‌ و تمام‌ این‌ كارها را به‌ فرمان‌ تو كرده‌ام‌. ۳۷ مرا اجابت‌ فرما ای‌ خداوند ! مرا اجابت‌ فرما تا این‌ قوم‌ بدانند كه‌ تو یهُوَه‌ خدا هستی‌ و اینكه‌ دل‌ ایشان‌ را باز پس‌ گردانیدی‌.» ۳۸ آنگاه‌ آتشِ یهُوَه‌ افتاده‌، قربانی‌ سوختنی‌ و هیزم‌ و سنگها و خاك‌ را بلعید و آب‌را كه‌ در خندق‌ بود، لیسید. ۳۹ و تمامی‌قوم‌ چون‌ این‌ را دیدند، به‌ روی‌ خود افتاده‌، گفتند: «یهُوَه‌، او خداست‌! یهُوَه‌ او خداست‌!» ۴۰ و ایلیا به‌ ایشان‌ گفت‌: «انبیای‌ بَعْل‌ را بگیرید و یكی‌ از ایشان‌ رهایی‌ نیابد.» پس‌ ایشان‌ را گرفتند و ایلیا ایشان‌ را نزد نهر قیشون‌ فرود آورده‌، ایشان‌ را در آنجا كشت‌. ۴۱ و ایلیا به‌ اَخاب‌ گفت‌: «برآمده‌، اكل‌ و شرب‌ نما زیرا كه‌ صدای‌ بارانِ بسیار می‌آید.» ۴۲ پس‌ اَخاب‌ برآمده‌، اكل‌ و شرب‌ نمود. و ایلیا بر قلة‌ كَرْمَل‌ برآمد و به‌ زمین‌ خم‌ شده‌، روی‌ خود را به‌ میان‌ زانوهایش‌ گذاشت‌. ۴۳ و به‌ خادم‌ خود گفت‌: «بالا رفته‌، به‌ سوی‌ دریا نگاه‌ كن‌.» و او بالا رفته‌، نگریست‌ و گفت‌ كه‌ چیزی‌ نیست‌ و او گفت‌: «هفت‌ مرتبه‌ دیگر برو.» ۴۴ و در مرتبه‌ هفتم‌ گفت‌ كه‌ «اینك‌ ابری‌ كوچك‌ به‌ قدر كف‌ دست‌ آدمی‌از دریا برمی‌آید.» او گفت‌: «برو و به‌ اَخاب‌ بگو كه‌ ارابة‌ خود را ببند و فرود شو مبادا باران‌ تو را مانع‌ شود.» ۴۵ و واقع‌ شد كه‌ در اندك‌ زمانی‌، آسمان‌ از ابرِ غلیظ‌ و باد، سیاه‌ فام‌ شد، و باران‌ سخت‌ بارید و اَخاب‌ سوار شده‌، به‌ یزْرَعِیل‌ آمد. ۴۶ و دست‌ خداوند بر ایلیا نهاده‌ شده‌، كمر خود را بست‌ و پیش‌ روی‌ اَخاب‌ دوید تا به‌ یزْرَعِیل‌ رسید. 
پادشاهان اول باب ۱۹ آیه ۱ تا ۵ 
۱ و اَخاب‌ ، ایزابل‌ را از آنچه‌ ایلیا كرده‌، و چگونه‌ جمیع‌ انبیا را به‌ شمشیر كشته‌ بود، خبر داد. ۲ و ایزابل‌ رسولی‌ نزد ایلیا فرستاده‌، گفت‌: «خدایان‌ به‌ من‌ مثل‌ این‌ بلكه‌ زیاده‌ از این‌ عمل‌ نمایند اگر فردا قریب‌ به‌ این‌ وقت‌، جان‌ تو رامثل‌ جان‌ یكی‌ از ایشان‌ نسازم‌.» ۳ و چون‌ این‌ را فهمید، برخاست‌ و به‌ جهت‌ جان‌ خود روانه‌ شده‌، به‌ بئرشَبَع‌ كه‌ در یهوداست‌ آمد و خادم‌ خود را در آنجا واگذاشت‌. ۴ و خودش‌ سفر یك‌ روزه‌ به‌ بیابان‌ كرده‌، رفت‌ و زیر درخت‌ اَرْدَجی‌ نشست‌ و برای‌ خویشتن‌ مرگ‌ را خواسته‌، گفت‌: «ای‌ خداوند بس‌ است‌! جان‌ مرا بگیر زیرا كه‌ از پدرانم‌ بهتر نیستم‌.» ۵ و زیر درخت‌ اَرْدَج‌ دراز شده‌، خوابید. و اینك‌ فرشته‌ای‌ او را لمس‌ كرده‌، به‌ وی‌ گفت‌: «برخیز و بخور.» 
پادشاهان اول باب ۱۹ آیه ۸ تا ۱۰ 
۸ پس‌ برخاسته‌، خورد و نوشید و به‌ قوت‌ آن‌ خوراك‌، چهل‌ روز و چهل‌ شب‌ تا حوریب‌ كه‌ كوه‌ خدا باشد، رفت‌. ۹ و در آنجا به‌ مَغاره‌ای‌ داخل‌ شده‌، شب‌ را در آن‌ بسر برد. و اینك‌ كلام‌ خداوند به‌ وی‌ نازل‌ شده‌، او را گفت‌: «ای‌ ایلیا تو را در اینجا چه‌ كار است‌؟» ۱۰ او در جواب‌ گفت‌: «به‌ جهت‌ یهُوَه‌، خدای‌ لشكرها، غیرت‌ عظیمی‌دارم‌ زیرا كه‌ بنی‌اسرائیل‌ عهد تو را ترك‌ نموده‌، مذبح‌های‌ تو را منهدم‌ ساخته‌، و انبیای‌ تو را به‌ شمشیر كشته‌اند، و من‌ به‌ تنهایی‌ باقی‌ مانده‌ام‌ و قصد هلاكت‌ جان‌ من‌ نیز دارند.» 
پادشاهان اول باب ۱۹ آیه ۱۵ تا ۱۶ 
۱۵ پس‌ خداوند به‌ او گفت‌: «روانه‌ شده‌، به‌ راه‌ خود به‌ بیابان‌ دمشق‌ برگرد. و چون‌ برسی‌، حَزائیل‌ را به‌ پادشاهی‌ اَرام‌ مسح‌ كن‌، ۱۶ و ییهُو ابن‌ نِمْشی‌ را به‌ پادشاهی اسرائیل‌ مسح‌ نما، و اَلِیشَع‌ بن‌ شافاط‌ را كه‌ از آبَل‌ مَحُولَه‌ است‌، مسح‌ كن‌ تا به‌ جای‌ تو نبی‌ بشود. 
پادشاهان اول باب ۲۱ آیه ۱۸ تا ۲۴ 
۱۸ « برخیز و برای‌ ملاقات‌ اَخاب‌ ، پادشاه‌ اسرائیل‌ كه‌ در سامره‌ است‌، فرود شو. اینك‌ او درتاكستان‌ نابوت‌ است‌ كه‌ به‌ آنجا فرود شد تا آن‌ را متصرّف‌ شود. ۱۹ و او را خطاب‌ كرده‌، بگو خداوند چنین‌ می‌گوید: آیا هم‌ قتل‌ نمودی‌ و هم‌ متصرّف‌ شدی‌؟ و باز او را خطاب‌ كرده‌، بگو خداوند چنین‌ می‌گوید: در جایی‌ كه‌ سگان‌ خون‌ نابوت‌ را لیسیدند، سگان‌ خون‌ تو را نیز خواهند لیسید.» ۲۰ اَخاب‌ به‌ ایلیا گفت‌: «ای‌ دشمن‌ من‌، آیا مرا یافتی‌؟» او جواب‌ داد: «بلی‌ تو را یافتم‌ زیرا تو خود را فروخته‌ای‌ تا آنچه‌ در نظر خداوند بد است‌، بجا آوری‌. ۲۱ اینك‌ من‌ بر تو بلا آورده‌، تو را بالكلّ هلاك‌ خواهم‌ ساخت‌، و از اَخاب‌ هر مرد را خواه‌ محبوس‌ و خواه‌ آزاد در اسرائیل‌ منقطع‌ خواهم‌ ساخت‌. ۲۲ و خاندان‌ تو را مثل‌ خاندان‌ یرُبْعام‌ بن‌نباط‌ و مانند خاندان‌ بَعْشا ابن‌ اَخِیا خواهم‌ ساخت‌ به‌ سبب‌ اینكه‌ خشم‌ مرا به‌ هیجان‌ آورده‌، و اسرائیل‌ را مرتكب‌ گناه‌ ساخته‌ای‌.» ۲۳ و دربارة‌ ایزابل‌ نیز خداوند تكلم‌ نموده‌، گفت‌: «سگانْ ایزابل‌ را نزد حصار یزْرَعِیل‌ خواهند خورد. ۲۴ هر كه‌ را از كسان‌ اَخاب‌ در شهر بمیرد، سگان‌ بخورند و هر كه‌ را در صحرا بمیرد، مرغان‌ هوا بخورند.» 
پادشاهان دوم باب ۱ آیه ۲ 
۲ و اَخَزْیا از پنجرة‌ بالاخانة‌ خود كه‌ در سامره‌ بود افتاده‌، بیمار شد. پس‌ رسولان‌ را روانه‌ نموده‌، به‌ ایشان‌ گفت‌: «نزد بَعْل‌ زَبُوب‌، خدای‌ عَقْرُون‌ رفته‌، بپرسید كه‌ آیا از این‌ مرض‌ شفا خواهم‌ یافت‌؟» 
پادشاهان دوم باب ۱ آیه ۶ تا ۸ 
۶ ایشان‌ در جواب‌ وی‌ گفتند: «شخصی‌ به‌ ملاقات‌ ما برآمده‌، ما را گفت‌: بروید و نزد پادشاهی‌ كه‌ شما را فرستاده‌ است‌، مراجعت‌ كرده‌، او را گویید: خداوند چنین‌ می‌فرماید: آیا از این‌ جهت‌ كه‌ خدایی‌ در اسرائیل‌ نیست‌، تو برای‌ سؤال‌ نمودن‌ از بَعْل‌ زَبُوب‌، خدای‌ عَقْرُون‌ می‌فرستی‌؟ بنابراین‌ از بستری‌ كه‌ به‌ آن‌ برآمدی‌، فرود نخواهی‌ شد بلكه‌ البته‌ خواهی‌ مُرد.» ۷ او به‌ ایشان‌ گفت‌: «هیأت‌ شخصی‌ كه‌ به‌ ملاقات‌ شما برآمد و این‌سخنان‌ را به‌ شما گفت‌ چگونه‌ بود؟» ۸ ایشان‌ او را جواب‌ دادند: «مرد موی‌دار بود و كمربند چرمی‌بر كمرش‌ بسته‌ بود.» او گفت‌: «ایلیای‌ تِشْبی‌ است‌.» 
پادشاهان دوم باب ۱ آیه ۱۶ تا ۱۷ 
۱۶ و وی‌ را گفت‌: « خداوند چنین‌ می‌گوید: چونكه‌ رسولان‌ فرستادی‌ تا از بَعْل‌ زَبُوب‌، خدای‌ عَقْرُون‌ سؤال‌ نمایند، آیا از این‌ سبب‌ بود كه‌ در اسرائیل‌ خدایی‌ نبود كه‌ از كلام‌ او سؤال‌ نمایی‌؟ بنابراین‌ از بستری‌ كه‌ به‌ آن‌ برآمدی‌، فرود نخواهی‌ شد البته‌ خواهی‌ مرد.» ۱۷ پس‌ او موافق‌ كلامی‌كه‌ خداوند به‌ ایلیا گفته‌ بود، مرد و یهُورام‌ در سال‌ دوم‌ یهُورام‌ بن‌ یهُوشافاط‌، پادشاه‌ یهودا در جایش‌ پادشاه‌ شد، زیرا كه‌ او را پسری‌ نبود. 
دوم تواریخ باب ۲۱ آیه ۱۲ تا ۱۵ 
۱۲ و مكتوبی‌ از ایلیای‌ نبی‌ بدو رسیده‌، گفت‌ كه‌ «یهُوَه‌، خدای‌ پدرت‌ داود، چنین‌ می‌فرماید: چونكه‌ به‌ راههای‌ پدرت‌ یهُوشافاط‌ و به‌ طریقهای‌ آسا پادشاه‌ یهودا سلوك‌ ننمودی‌، ۱۳ بلكه‌ به‌ طریق‌ پادشاهان‌ اسرائیل‌ رفتار نموده‌، یهودا و ساكنان‌ اورشلیم‌ را اغوا نمودی‌ كه‌ موافق‌ زناكاری‌ خاندان‌ اَخاب‌ مرتكب‌ زنا بشوند و برادران‌ خویش‌ را نیز از خاندان‌ پدرت‌ كه‌ از تو نیكوتر بودند به‌ قتل‌ رسانیدی‌، ۱۴ همانا خداوند قومت‌ و پسرانت‌ و زنانت‌ و تمامی‌اموالت‌ را به‌ بلای‌ عظیم‌ مبتلا خواهد ساخت‌. ۱۵ و تو به‌ مرض‌ سخت‌ گرفتارشده‌، در احشایت‌ چنان‌ بیماری‌ای‌ عارض‌ خواهد شد كه‌ احشایت‌ از آن‌ مرض‌ روزبه‌روز بیرون‌ خواهد آمد.» 
پادشاهان دوم باب ۲ آیه ۱ 
۱ و چون‌ خداوند اراده‌ نمود كه‌ ایلیا را درگردباد به‌ آسمان‌ بالا برد، واقع‌ شد كه‌ ایلیا و اَلِیشَع‌ از جلجال‌ روانه‌ شدند. 
پادشاهان دوم باب ۲ آیه ۹ تا ۱۲ 
۹ و بعد از گذشتن‌ ایشان‌، ایلیا به‌ اَلِیشَع‌ گفت‌: «آنچه‌ را كه‌ می‌خواهی‌ برای‌ تو بكنم‌، پیش‌ از آنكه‌ از نزد تو برداشته‌ شوم‌، بخواه‌.» اَلِیشَع‌ گفت‌: «نصیب‌ مضاعف‌ روح‌ تو بر من‌ بشود.» ۱۰ او گفت‌: «چیز دشواری‌ خواستی‌! اما اگر حینی‌ كه‌ از نزد تو برداشته‌ شوم‌ مرا ببینی‌، از برایت‌ چنین‌ خواهد شد والاّ نخواهد شد.» ۱۱ و چون‌ ایشان‌ می‌رفتند و گفتگو می‌كردند، اینك‌ ارابة‌ آتشین‌ و اسبان‌ آتشینْ ایشان‌ را از یكدیگر جدا كرد و ایلیا در گردباد به‌ آسمان‌ صعود نمود. ۱۲ و چون‌ اَلِیشَع‌ این‌ را بدید، فریاد برآورد كه‌ «ای‌ پدرم‌! ای‌ پدرم‌! ارابة‌ اسرائیـل‌ و سوارانش‌!» پـس‌ او را دیگـر ندید و جامة‌ خـود را گرفتـه‌، آن‌ را به‌ دو حصّـه‌ چاك‌ زد.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۷, پنجشنبه

پنطیکاست، عید نزول روح القدس، عید گلریزان، پنجاهمین روز پس از عید پاک

پنطیکاست را در پنجاهمین روز پس از عیدفصح جشن میگیرند .روز پنطیکاست عید هفته ها نیز نامیده میشد .(خروج 34: 22 ، تثنیه 16 : 9-11 )، این روز را همچنین روز نوبرها می نامیدند ( اعداد -28: 26 ) ،زیرا در این روز یهودیان نوبر محصول خود را تقدیم خدا می کردند . برای ما مسیحیان روز پنطیکاست اهمیت خاصی دارد ،زیرا در اولین عید پنطیکاست پس از مرگ وقیام عیسی ،روح القدس با قدرت عظیم بر شاگردان او نازل شد .درآن زمان ، شا گردان از روح القدس پر شدند و تعمید روح القدس را یافتند .(اعمال رسولان -2 : 1-4 ) آمدن روح القدس در روز پنطیکاست :روز پنطیکاست مصادف شد با پنجاهمین روز بعد از قیام عیسی .طبق عهد عتیق ، روز پنطیکاست در پنجاهمین روز بعد از یکشنبۀ عید فصح یهودیان واقع میشد ( لاویان 23 : 15 ) که برای مسیحیان پنجاهمین روز بعد از عید قیام می باشد .( در میان ایرانیان ، عید قیام به عید پاک معروف است .کلمۀ پاک در اینجا به مفهوم فصح میباشد که از زبان فرانسوی گرفته شده است .یهودیان عید هفته ها در روز پنطیکاست برگزار می کنند ایشان به یک دلیل دیگر نیز این روز را جشن می گیرند وآن اینکه بر این باورند که درآن روز خدا شریعت را به آنان عطا فرمود .بنابراین ، بسیار مناسب بود که در آن روز خدا برای نخستین بار،عطای روح القذس را به شاگردان ببخشد . در سراسر تاریخ بشر سه واقعه وجود دارد که مهمتر از هر واقعۀ دیگر میباشند : تولد عیسی ، مرگ وقیام عیسی و آمدن روح القدس در روز پنطیکاست بعد از قیام عیسی مسیح ، هیچ واقعۀ دیگری را در تاریخ نمیتوان از لحاظ اهمیت با این سه واقعه مقایسه کرد .توصیفی از سومین واقعه : شاگردان عیسی در خانه ای در اورشلیم گرد آمده بودند ناگاه همگی آوازی چون صدای وزیدن باد شدیدی را شنیدند (یوحنا 3: 8 ) باد هر جا که می خواهد می وزد وصدای آنرا می شنوی لیکن نمی دانی از کجا می آید و به کجا می رود همچنین است هر که از روح مولود می گردد .و زبانه هایی مثل زبانه های آتش بدیشان ظاهر گشت .یحیای تعمید دهنده گفته بود که عیسی با روح القدس و آتش تعمید خواهد داد ( متی 3: 1 1 )من شما را به آب بجهت توبه تعمید می دهم لکن او که بعد از من میآید از من توانا تر است که لایق برداشتن نعلین او نیستم * او شما را به روح القدس وآتش تعمید خواهد داد. آتش نشانة حضور خداست خدا بر موسی در شعلۀ آتش از میان بوته ای ظاهر گشت ( خروج 3 :2 ) وفرشتۀ خداوند در شعلۀ آتش از میان یوته ای بر وی ظاهر شدو... هنگامی که یهودیان از مصر خارج می شدند ؛خدا پیش روی قوم در ستون آتش می رفت تا راه را به ایشان نشان دهد( خروج 13 : 21-22 )وخداوند در روز پیش روی قوم در ستون ابر می رفت تا راه را به ایشان دلالت کند و شبانگاه در ستون آتش تا ایشان را روشنایی بخشد وروز وشب راه روند -وستون ابر را در روز وستون آتش را در شب از پیش روی قوم بر نداشت .--وهنگامی که ایمانداران امروزه حضور و قدرت روح القدس را تجربه می کنند ، اغلب می گویند که مثل آتشی است که در دلشان میسوزد باشد که این آتش هرگز خاموش نشود .این که شاگردان دقیقا چه شنیدند وچه دیدند مهم نیست ، نکتۀ مهم این است که همه ازروح القدس پر شدند و زندگیشان تغعییریافت .از آن روز به بعد ایشان قدرت مسیح قیام کرده را در زندگی شان تجربه کردند .ترس وشکهای آنان بر طرف گردید.ازآنروز به بعد ،هنگامی که در مورد عیسی سخن می گفتند ، گفتارشان با قدرت واقتدار روح القدس همراه بود ،وهنگامی که شفا می دادند با قدرت روح القدس شفا می دادند از آن هنگام به بعد زندگیشان تماماَوابسته به روح القدس وتحت هدایت ورهبری او قرار گرفت.امروز ما نیز میتوانیم آن قدرت را دریافت کنیم ،آن قدرت تنها برای شاگردان اولیه نبود ،بلکه برای تمام ایمانداران است کاش دعای همیشگی ما برای خودمان ویرای یکدیگر این باشد که همیشه پر از روح القدس باقی بمانیم وآتش او همچنان با فروزندگی دردل ما شعله ور بماند .پرشدن از روح القدس فقط یکبار به وقوع نمی پیوندد ،بلکه تجریه ایست همیشگی ودرحال تازه شدن ( اعمال 4:31 ) ... وچون ایشان دعا کرده بودند مکانیکه در آن جمع بودند به حرکت آمد و همه بروح القدس پر شدند وکلام خدا را به دلیری می گفتند. امروزه در زندگی ایمانداران ، پر شدن از روح میتواند به شکلهای جدیدوخاصی رخ دهد. اما در روز پنطیکاست ،فروریختن روح القدس برای اولین بار با قدرت ونشانه های حیرت انگیز همراه بود از آن هنگام به بعد ، روح القدس زندگی همۀ ایمانداران را پر می سازد .برخی از مسیحیان بر این باورند که «پرشدن» و«تعمیدروح » دو چیز مختلف هستند اما بر طبق کتاب اعمال واقعۀ روز پنطیکاست هم «تعمید» وهم «پرشدن» به یک معنی بکار گرفته شده است.(اعمال 1: 5 )زیرا که یحیی به آب تعمید می داد لکن شما بعداز اندک ایامی بروح القدس تعمید خواهید یافت.-اعمال (2: 4 ) و همه از روح القدس پرگشته بزبانهای مختلف بنوعیکه روح بدیشان قدرت تلفظ بخشید بسخن گفتن شروع کردند. بنابراین فرقی میان تعمید و پرشدن از روح القدس دیده نمیشود. ( اول قرنتیان 12 : 13 ) زیرا که جمیع ما بیکروح در یک بدن تعمید یافتیم .خواه یهودی خواه یونانی خواه غلام خواه آزاد وهمه از یک روح نوشانیده شدیم. چگونه میتوان عضوی از اعضای بدن مسیح گردید؟ پولس به این پرسش چنین پاسخ داده است :جمیع ما بیکروح در یک بدن تعمید یافتیم یعنی اینکه ما بوسیلۀیک روح (روح القدس)در بدن مسیح تعمید گرفته وجزیی از بدن آن گشته ایم .دراینجا منظور از کلمۀ تعمید تنها تعمید در آب نیست بلکه معنی اول واصلی کلمۀ «تعمید»دراین آیه تعمید به یک روح میباشد.زمانی که به مسیح ایمان میآوریم روح القدس وارد زندگی ما خواهد شد و میتوان گفت که درآن موقع عیسی مسیح ما را در روح القدس تعمید میدهد. فیض خداوند ما عیسی مسیح با تو با د .

۱۳۹۱ فروردین ۱۷, پنجشنبه

قیام عیسی مسیح


از آنجا که قیام مسیح چنین اهمیتی دارد، مخالفان مسیحیت نیز بیشتر آن را هدف حملۀ خود قرار داده‌اند. ولی خدا را شکر که نه فقط کلام خدا بلکه شواهد تاریخی نیز حقیقت قیام عیسی مسیح را تأیید می‌کنند.
اما چرا رستاخیز مسیح اهمیت دارد؟ و چه تأثیری بر ما می‌گذارد؟
۱-‏‏‏‏ قیام مسیح الوهیت او را ثابت می‌کند
تمام ادعاهای مسیح به‌وسیله قیامش تأیید می‌شود. رستاخیر مسیح ثابت می‌کند که تمام گفته‌های او درست بوده و او واقعاً مسیح است‌. «با زنده شدنش پس از مرگ با قدرتی عظیم ثابت نمود که از لحاظ قدوسیت خدایی‌، او پسر خداست‌» (رومیان ۱:‏۴).
۲-‏‏‏‏ قیام مسیح نشان می‌دهد که خدا کار او را بر روی صلیب پذیرفته است‌
برخاستن مسیح از مردگان مهر موافقت و تأیید خدا را بر کار او نشان می‌دهد. اکنون ما می‌توانیم اعلام بکنیم که آمرزش از گناهان و نجات برای همه وجود دارد. «او به‌خاطر گناهان ما تسلیم مرگ گردید و زنده شد تا ما در پیشگاه خدا کاملاً نیک محسوب شویم‌» (رومیان ۴:‏۲۵). پس وقتی پولس موعظه می‌کرد، می‌توانست بگوید‌‌‌: «ما در حضور شما مژدۀ آن وعده‌ای را که خدا به پدران ما داد اعلام می‌کنیم‌، که خدا برای ما که فرزندان آنان هستیم‌، با رستاخیر عیسی به آن وعده وفا کرده است ... و بدانید که مژدۀ آمرزش گناهان به‌وسیلۀ عیسی به شما اعلام می‌شود» (اعمال رسولان ۱۳:‏۳۲-‏‏‏‏۳۳ و ۳۸).
۳-‏‏‏‏ قیام مسیح نشان می‌دهد که مسیح امروز زنده است‌، برای ایمانداران شفاعت می‌کند، و همراه آنها می‌باشد
ما نه فقط احتیاج به نجات از مجازات گناه داریم‌، بلکه همیشه احتیاج به شفاعت و کمک هم داریم‌. پس خدا را شکر، همانطوری که پولس می‌فرماید‌‌‌: «عیسی مسیح‌... مرد و دوباره زنده شد و اکنون در دست راست خدا از ما شفاعت می‌کند» (رومیان ۸:‏۳۴).
همچنین مسیح به‌وسیلۀ روحش با ماست، «... و بدانید که من هر روزه تا انقضای عالم با شما هستم‌» (متی ۲۸:‏۲۰). مسیح قدرت خود را به ما عطا می‌کند تا ما بتوانیم بر قدرت گناه پیروز بشویم‌. پس قیامت مسیح به ایمانداران اطمینان می‌دهد که او نیروی لازم را جهت زندگی و خدمت به ما می‌بخشد.
۴-‏‏‏‏ قیامت مسیح تضمینی است در مورد اینکه خدا بدن‌های ما را هم زنده خواهد کرد
پولس در این مورد می‌فرماید‌‌‌: «اگر روح خدا که مسیح را پس از من زنده گردانید در وجود شما ساکن باشد، همانطور که او را پس از مرگ زنده گردانید، به‌وسیلۀ همان روح‌القدس که در شما ساکن است به جسم فانی شما هم حیات خواهد بخشید» (رومیان ۸:‏۱۱). بنابراین طرز فکر ما در مقابل مرگ کاملاً عوض می‌شود. چون مسیح ما را از ترس از مرگ آزاد ساخته (عبرانیان ۲:‏۱۴-‏‏‏‏۱۵) و امید زنده‌ای به ما داده (اول پطرس ۱:‏۳-‏‏‏‏۵ و ۲۱)، دیگر نمی‌ترسیم‌. همین حقیقت باعث شد که ایمانداران اولیه در مقابل مشکلات‌، سختی‌ها و جفاها ادامه بدهند. پولس حتی می‌فرماید‌‌‌: «اگر امید ما به مسیح فقط منحصر به این زندگی باشد، از تمام مردم بدبخت‌تر هستیم‌.» او در آیۀ بعدی می‌فرماید‌‌‌: «اما در حقیقت مسیح پس از مرگ زنده شد...». و بعد اضافه می‌کند‌‌‌: «بنابراین ... پابرجا و استوار بمانید. همیشه در کار و خدمت خداوند مشغول باشید، زیرا می‌دانید زحمت شما در خدمت او بی‌نتیجه نخواهد بود» (اول قرنتیان ۱۵:‏۱۹-‏‏‏‏۲۰ و ۵۸).

۱۳۹۱ فروردین ۱۴, دوشنبه

رومیان باب شش آیه ده مسیح مرد تا قدرت گناه را در هم بکوبد و اکنون تا ابد زنده است تا با خدا رابطه ابدی داشته باشد.


  رومیان باب هشت آیه سی و چهار
   پس دیگر چه کسی می تواند ما را محکوم نماید؟ آیا مسیح ؟ نه ! چون اوست که در راه ما مرد و زنده شد و اکنون در بالاترین مقام ، در کنار خدا نشسته است و برای ما شفاعت می کند.
  رومیان باب چهار آیه بیست و پنج
   عیسی مسیح بخاطر گناهان ما تسلیم مرگ گردید و دوباره زنده شد تا ما در پیشگاه خدا “بی گناه “ بحساب آییم .
  رومیان باب شش آیه ده
   مسیح مرد تا قدرت گناه را در هم بکوبد و اکنون تا ابد زنده است تا با خدا رابطه ابدی داشته باشد.
 لوقا باب بیست و چهار آیه چهل و شش
   سپس فرمود: “بلی ، از زمانهای دور، در کتابهای انبیاء نوشته شده بود که مسیح موعود باید رنج و زحمت ببیند، جانش را فدا کند و روز سوم زنده شود؛
  لوقا باب نه آیه بیست و دو
   سپس به ایشان فرمود: “لازم است که من رنج و عذاب بسیار بکشم . بزرگان قوم ، کاهنان اعظم و علمای دین مرا محکوم کرده ، خواهند کشت . اما من روز سوم زنده خواهم شد!”
  مرقـس باب شانزده آیه نه
   عیسی روز یکشنبه صبح زود زنده شد. اولین کسی که او را دید مریم مجدلیه بود، که عیسی از وجود او هفت روح ناپاک بیرون کرده بود.
مرقـس باب شانزده آیه ده
   او نیز رفت و به شاگردان عیسی که گریان و پریشان حال بودند، مژده داد که عیسی را زنده دیده است !
 غلاطیان باب دو آیه بیست
   وقتی مسیح بر روی صلیب مصلوب شد، در حقیقت من نیز با او مصلوب شدم . پس دیگر من نیستم که زندگی می کنم ، بلکه مسیح است که در من زندگی می کند! و این زندگی واقعی که اینک در این بدن دارم ، نتیجه ایمان من به فرزند خداست که مرا محبت نمود و خود را برای من فدا ساخت .
  متی باب بیست و هفت آیه شصت و چهار
   پس خواهش می کنیم دستور فرمایید قبر را تا سه روز زیر نظر داشته باشند، تا شاگردانش نتوانند بیایند و جسد او را بدزدند و ادعا کنند که او زنده شده است ! اگر موفق به این کار شوند، وضع بدتر از اول می شود. »
   متی باب بیست و هشت آیه شش و آیه هفت
   او اینجا نیست ! همانطور که خودش گفته بود، زنده شده است . جلو بیایید و جایی که جسد او را گذاشته بودند، به چشم خود ببینید.
7/ و حالا زود رفته ، به شاگردانش بگویید که او زنده شده است و به جلیل می رود تا ایشان را در آنجا ببیند. فراموش نکنید این پیغام را به آنان برسانید. »
یوحنا باب بیست آیه بیست و پنج
   پس ، وقتی به او گفتند که خداوند را دیده اند، جواب داد: “من که باور نمی کنم . تا خودم زخم میخهای صلیب را در دستهای او نبینم و انگشتانم را در آنها نگذارم و به پهلوی زخمی اش دست نزنم ، باور نمی کنم که او زنده شده است .”
  رومیان باب چهارده آیه نه
   مسیح نیز به همین منظور مرد و زنده شد تا بتواند هم در طول زندگی و هم در زمان مرگمان ، خداوند و صاحب اختیار ما باشد.
   قرنتیان دوم باب چهار آیه چهارده
   می دانیم همان خدا که خداوند ما عیسی را پس از مرگ زنده کرد، ما را نیز مانند عیسی مسیح ، زنده خواهد کرد تا به همراه شما به حضور او ببرد.
   قرنتیان دوم باب پنج آیه پانزدهم
   مسیح برای همه مرد تا تمام کسانی که زنده اند یعنی کسانی که از او زندگی جاوید یافته اند، دیگر برای خود و ارضای خواسته های خود زندگی نکنند، بلکه برای خشنودی همان کسی زندگی کنند که در راه ایشان مرد و دوباره زنده شد.

۱۳۹۱ فروردین ۷, دوشنبه

طریق نجات

تمامی انسانها، بنا بر طبیعت خود، گناهکارند (رومیان ۳: ۱۰-۱۲). نخستین زن و مرد مرتکب گناه شدند (پیدایش ۳: ۱-۶)، و از آن زمان تا کنون هر مرد، زن و کودکی مرتکب گناه شده است (رومیان ۳: ۲۳). نتیجه این وضعیت، مرگ جسمانی (رومیان ۵: ۱۲) و مرگ روحانی بوده است (رومیان ۷: ۱۱، افسسیان ۲: ۱). انسانهایی که نجات نیافته اند، اسیر گناه می‌باشند و از ارتکاب بدی گریزی ندارند (رومیان ۶: ۱۷-۲۱)، و دشمنان خدا هستند (رومیان ۸: ۷). بسیاری از انسانها با انجام اعمال نیکو، سعی می‌کنند به اشخاصی عادل تبدیل شوند. اما اشعیا می‌گوید که اعمال نیکوی ما مانند لته ملوث است (اشعیا ۶۴: ۶) و برای نجات ما هیچ سودی ندارند. برخی دیگر نیز سعی می‌کند با اطاعت از احکام الهی که در شریعت آمده، و در عهد عتیق ثبت شده، اشخاصی عادل گردند؛ اما این طریق نیز نتیجه‌ای ندارد (به غلاطیان ۲: ۱۵-۱۶، ۳: ۱۱ و تفسیر آن مراجعه کنید). 
انسانها با خواست و اعمال خود نمی‌توانند نجات یابند (رومیان ۹: ۱۶). نجات ایشان تنها توسط فیض و رحمت الهی میسر است (به افسسیان ۲: ۸-۹، تیطس ۳: ۴-۷ و تفسیر آن مراجعه کنید). 
عمل خدا 
خدا هر آنچه را که برای نجات لازم بوده است، انجام داده است. پولس رسول در رومیان ۸: ۲۹-۳۰ کارهایی را که خدا برای نجات ما انجام داده است، به ترتیب ذکر کرده است. خدا پیش از آفرینش جهان، مطابق پیش دانی خود، مقدر کرد که شبیه پسرش شویم (رومیان ۸: ۲۹، اول پطرس ۲: ۲). او همچنین ما را می‌خواند، ما را عادل می‌گرداند و ما را جلال می‌دهد (رومیان ۸: ۳۰). تمامی این اصطلاحات و همچنین ااصطلاحات مشابه دیگر، بیان کنندۀ کاری است که خدا برای ما انجام داده؛ مجموع این کارها در واژه «نجات» خلاصه شده است. 
خدا ما را خوانده است. کتاب مقدس به ما می‌گوید که هیچکس نمی‌تواند به سوی عیسی بیاید مگر اینکه پدر او را جذب کند (یوحنا ۶: ۴۴)؛ و ما نمی‌توانیم پدر را بشناسیم مگر اینکه پسر او را بر ما مکشوف سازد (متی ۱۱: ۲۷). انسان در وضعیت گناه آلود خود، نمی‌تواند امور مربوط به روح خدا را درک کند (اول قرنتیان ۲: ۱۴). دعوت خدا از انسان بسیار اهمیت دارد، در غیر این صورت هیچکس قادر نخواهد بود به سوی او بازگردد (به مقالۀ عمومی: «نجات – جبر یا اختیار؟» مراجعه کنید). 
خدا همچنین ما را «عادل» گردانیده است. این واژۀ بدین معنی نیست که خدا واقعا ما را عادل ساخته است، بلکه معنی آن این است که او «ما را عادل اعلام می‌کند» یا «عادل به حساب می‌آورد». این عمل خدا، عملی قضایی محسوب می‌شود که توسط آن به فیض او مجانا گناهان ما آمرزیده می‌شود؛ این امر بر اساس فدیه مسیح بر صلیب میسر می‌شود (رومیان ۳: ۲۴). خدا نمی‌تواند گناه را نادیده بگیرد و باید گناه را جزا دهد. در مسیح، خدا خودش برای گناهان انسان کفاره را پرداخت کرد. این عمل وی او را قادر می‌سازد که ما را بیامرزد و ما را «عادل محسوب نماید» (به رومیان ۳: ۲۵-۲۶ و تفسیر آن و نیز به مقالۀ عمومی: «عیسی مسیح» مراجعه کنید). 
خدا نه تنها ما را عادل محسوب می‌کند، بلکه طبیعت نوینی نیز به ما می‌دهد که ما را قادر می‌سازد تا زندگی یی همانند فردی عادل داشته باشیم. این امر در واژه «تولد تازه» دیده می‌شود. ما در گناه مرده بودیم، اما می‌توانیم در عیسی مسیح «زنده» باشیم (رومیان ۸: ۱۰-۱۱، افسسیان ۲: ۱-۵). عیسی فرمود که ما باید از سر نو مولود شویم (به یوحنا ۳: ۳، ۵-۷ و تفسیر آن مراجعه کنید). 
ما توسط کلام خدا که زنده و تا ابدالاباد باقی است، تولد تازه یافته ایم (اول پطرس ۱: ۲۳). هنگامی که ما نجات می‌یابیم، طبیعت کهنه ما اصلاح نمی‌شود، بلکه طبیعت روحانی تازه‌ای می‌یابیم که توانایی اطاعت از خدا را دارد (افسسیان ۴: ۲۲-۲۴) و ما خلقت تازه می‌شویم (دوم قرنتیان ۵: ۱۷). برخی مسیحیان بر این عقیده اند که این «تولد تازه» با تعمید آب مرتبط است (به تیطس ۳: ۵ و به مقالۀ عمومی: «تعمید آب» مراجعه کنید). 
با وجود این، خدا نه تنها ما را عادل محسوب می‌کند و طبیعت جدیدی به ما می‌دهد که ما را قادر می‌سازد که عادل باشیم، بلکه به ما کمک نیز می‌کند که واقعا عادل شویم. او ما را «تقدیس» می‌کند، یعنی از تقدس خود به ما عطا می‌کند. عیسی نه تنها انسان را از مجازات گناه آزاد می‌سازد، بلکه همچنین قوم خود را از گناهانشان پاک می‌سازد. (متی ۱: ۲۱، رومیان ۶: ۲۲). به یک معنی، ما توسط قربانی عیسی مسیح که یکبار انجام شد، قبلا مقدس شده ایم (عبرانیان ۱۰: ۱۰). ما قبلا مقدسین خوانده شده ایم (افسسیان ۱: ۱، فیلیپیان ۱: ۱). اما به معنی دیگر، ما اغلب در زندگی روزمره مان تقدس را تجربه نمی‌کنیم. بنابراین، کتاب مقدس در مورد عمل مداوم و مستمر روح‌القدس در تقدس نمودن ما سخن می‌گوید (به رومیان ۷: ۲۴-۲۵، ۸: ۱۰-۱۱، غلاطیان ۳: ۳ و مقالۀ عمومی: «روح‌القدس» مراجعه کنید). 
خدا همچنین ما را «جلال» می‌دهد (رومیان۸: ۳۰). واژه جلال یافتن به قیام بدنهای ما و حیات ابدی ما اشاره دارد. عیسی دعا کرد که ما جلال او را همواره مشاهده کنیم (یوحنا ۱۷: ۳۴)؛ پولس نیز می‌فرماید که ما در این جلال سهیم خواهیم شد (رومیان ۸: ۱۷). بدنهای فعلی ما به بدنهای پر جلال مبدل خواهند شد (اول قرنتیان ۱۵: ۴۲-۴۴)، و مرگ مغلوب خواهد شد (اول قرنتیان ۱۵: ۵۴-۵۷). پولس خاطر نشان می‌سازد که نجات ما نه تنها به این جهان، بلکه به جهان آینده نیز مربوط می‌شود. قیام بدنهای ما، بخشی مرکزی از امید ما به آینده است (اول قرنتیان ۱۵: ۱۲-۲۰)؛ خدا حیات جاودانی را به وعده داده است (به یوحنا ۳: ۱۶ و ۱۰: ۲۸ مراجعه کنید). 
در کتاب مقدس اصطلاحات دیگری نیز وجود دارد که نجات ما را تشریح می‌کند. برای مثال، ما در مسیح «فدیه» شده ایم (افسسیان ۱: ۷) . فدیه یا باز خرید به معنی «رهایی یافتن در اثر پرداخت بها» است. عیسی مسیح ما را از گناه (تیطس ۲: ۱۴) و لعنت شریعت (غلاطیان ۳: ۱۳) رهایی داد و ما را برای خدا بازخرید کرد (اعمال ۲۰: ۲۸، مکاشفه ۵: ۹). ما به قیمتی خریده شده ایم (اول قرنتیان ۶: ۲۰)، یعنی به قیمت خون او (اول پطرس ۱: ۱۸-۱۹). 
واژۀ دیگری که نجات ما را تشریح می‌کند، واژه «فرزند خواندگی» است، که به معنی فرزند خدا شدن است. خدای پدر ما را از قبل تعیین نمود تا او را پسر خوانده شویم (افسسیان ۱: ۵). وی این کار را توسط کار عیسی مسیح و وارد شدن روح‌القدس به زندگی مان تحقق می‌بخشد (رومیان ۸: ۱۴-۱۷، غلاطیان ۴: ۵-۷). در حال حاضر، ما تنها نوبر میراث خویش را یافته ایم. اما پولس رسول در مورد تجربه‌ای در آینده سخن می‌گوید که پسر خواندگی است؛ این عمل در آینده به شکل کامل صورت خواهد پذیرفت، یعنی زمانی که بدنهای ما قیام کند، ما به عنوان دختران و پسران خدا، به شکل کامل از حقوق فرزند خواندگی خود بهره مند خواهیم شد (رومیان ۸: ۱۸-۲۵؛ افسسیان ۱: ۱۳-۱۴). 
بنابراین، مشاهده می‌کنیم که نجات واژه‌ای است که به سه زمان مربوط می‌شود، یعنی به گذشته، حال و آینده. ما قبلا نجات یافته ایم (افسسیان ۲: ۵، ۸، دوم تیموتائوس ۱: ۹). اکنون نیز در حال نجات یافتن می‌باشیم (اول قرنتیان ۱: ۱۸، دوم قرنتیان ۲: ۱۵، فیلیپیان ۲: ۱۲-۱۳)؛ و در آینده نیز نجات خواهیم یافت (رومیان ۱۳: ۱۱، اول تسالونیکیان ۵: ۹، اول پطرس ۱: ۵). یا به عبارتی دیگر، در گذشته ما «عادل شده"، «فدیه داده شده» و صاحب «طبیعتی تازه» شده ایم؛ در زمان حال «تقدیس» می‌شویم؛ و در آینده به شکل کامل «فرزند خواندگی» را تجربه خواهیم کرد و بدنهایمان «جلال» خواهد یافت.
واکنش انسان 
انسان نمی‌تواند خود را نجات دهد؛ نجات او تنها توسط فیض و رحمت خدا میسر است. اما این سخن بدین معنی نیست که انسان سهمی در نجات خویش ندارد و اگر چه عیسی بر صلیب گناهان تمام جهان را بر خود گرفت (یوحنا ۱: ۲۹)، اما همۀ انسانها این نجات را نمی‌یابند. برای دریافت نجاتی که خدا ارزانی می‌فرماید، فقط یک قدم باید برداشت، و آن ایمان به مسیح است (یوحنا ۳: ۱۶-۱۸، اعمال ۱۶: ۳۱). 
ایمان به مسیح نه تنها به معنی ایمان به این حقیقت است که عیسی همان مسیح موعود و پسر خدا است (یوحنا ۸: ۲۴)، بلکه به معنی پذیرش مسیح در قلب و توکل کامل به او است (دوم تیموتائوس ۱: ۱۲). ایمان فقط به معنی شناخت عیسی نیست، بلکه به معنی تعهد قلبی نسبت به او نیز می‌باشد. داشتن ایمان حقیقی بدین معنی نیست، بلکه به معنی تعهد نسبت به او نیز می‌باشد. داشتن ایمان حقیقی بدین معنی است که ما به گناهانمان اعتراف کرده (اول یوحنا ۱: ۹)، از آنها توبه کرده، ترکشان کنیم (لوقا ۱۳: ۳، ۵؛ اعمال ۲: ۳۸). اگر ما حقیقتا ایمان داشته باشیم، در حضور همگان با زبان خود، ایمان خود را به عیسی خداوند اعتراف کرده، مسیحی بودن خود را پنهان نخواهیم ساخت (متی ۱۰: ۳-۳۳؛ رومیان ۱۰: ۹-۱۰). ما همچنین حکم عیسی را برای تعمید یافتن، اطاعت خواهیم کرد (به متی ۲۸: ۱۹-۲۰؛ مرقس ۱۶: ۱۵-۱۶؛ اعمال ۲: ۳۸؛ و مقالۀ عمومی: «تعمید آب» مراجعه کنید). 
گرچه نجات عملی است که خدا برای ما توسط مرگ عیسی مسیح بر صلیب انجام داد، اما لازم است که ما به این نجات ایمان داشته، به آن اتکا نماییم. اما باید به یاد بسپاریم که سر منشا و خاستگاه نجات، ما نیستیم بلکه خدا است، خدایی که آن را به فیض خود و مجانا به ما ارزانی می‌فرماید. ما نجات را با قدرت و تلاش خود و یا با اعمال نیکو به دست نمی‌آوریم (رومیان ۹: ۱۶)، بلکه توسط ایمان. ایمان به معنی انجام یک عمل یا وظیفه نیست که به جا آوردنش برای دریافت نجات ضروری باشد؛ ایمان یعنی فقط اعتماد و تکیه کردن به خدا و به فیض او (رومیان ۴: ۵). 
به همین دلیل پولس رسول می‌فرماید که نجات و تمامی برکات آن، محض فیض و بوسیله ایمان حاصل می‌شود (افسسیان ۲: ۸). در آیات دیگر پولس واژۀ » بوسیله ایمان» را به جای «محض فیض بوسیله ایمان» به کار می‌برد و بدین شکل آن را به صورت موجزتری بیان می‌کند. ما توسط ایمان عادل شمرده می‌شویم (رومیان ۳: ۲۷-۲۸؛ غلاطیان ۲: ۱۵-۱۶)؛ توسط ایمان مقدس می‌شویم (اعمال۲۶: ۱۸، غلاطیان ۳: ۱-۵)؛ توسط ایمان در خانواده خدا متولد می‌شویم (یوحنا ۱: ۱۲-۱۳). اما ایمان خود عطایی از سوی خدا است؛ ما به هیچ وجه نمی‌توانیم به چیزی از خودمان افتخار کنیم (اعمال ۳: ۱۶؛ افسسیان ۲: ۹؛ فیلپیان ۱: ۲۹؛ دوم تیموتائوس ۲: ۲۵). ایمان را عیسی در ما به وجود می‌آورد و آن را تا به انتها حفظ نموده، کاملش می‌گرداند (عبرانیان ۲: ۱۲). 
مثال پنجره می‌تواند به ما در درک رابطه بین فیض و ایمان کمک کند. توسط پنجره است که نور خورشید می‌تواند وارد اطاق ما شود، اما صرفا داشتن پنجره نمی‌تواند باعث شود که نور خورشید به درون اطاق ما بیاید. فیض به نور خورشید می‌ماند و ایمان نیز به پنجره. ما فیض خدا را توسط ایمان می‌یابیم، اما صرف ایمان داشتن به خودی خود لزوما بدین معنی نیست که شایستگی دریافت فیض خدا را داریم. ما می‌توانیم پنجره خود را به گونه‌ای با پردۀ بی ایمانی بپوشانیم که فیض خدا نتواند وارد شود. ایمان و توکل به خدا شرایط ضروری برای نجات ما هستند، اما سرمنشا و خاستگاه نجات ما نیستند. 
ایمان و اعمال 
سایر مذاهب دنیا تعلیم می‌دهند که انسان با انجام اعمال نیکو می‌تواند رستگار گردد. پیروان مذاهب دیگر تصورشان این است که مسیحیان نیز برای کسب نجات و رستگاری، اعمال نیکو انجام می‌دهند، زیرا می‌بینند که ایشان چنین اعمالی انجام می‌دهند. از این رو، بسیاری را نظر بر آن است که بین مسیحیت و مذاهب دیگر تفاوتی نیست. 
اما این نظر درست نیست. تفاوت بین مسیحیت و مذاهب دیگر بسیار زیاد است. مسیحیان ابتدا نجات را دریافت می‌دارند؛ آنگاه، پس از آن است که حقیقتا قادر می‌شوند تا اعمال نیکو انجام دهند. ما اعمال نیکو انجام نمی‌دهیم تا نجات را کسب کنیم، بلکه اعمال نیکو انجام می‌دهیم چون قبلا نجات یافته ایم. 
اما در این مورد نیز بسیاری از مسیحیان مرتکب خطای بزرگی می‌شوند. آنان تصور می‌کنند که برای اینکه نجات را حفظ کنند و آ را از دست ندهند، باید اعمال نیکو انجام دهند. اما به همان شکل که انسان با تلاش و عمل خود، نمی‌تواند به نجات و رستگاری دست یابد، با تلاش و کارهای نیک خود نیز قادر به حفظ آن نیست (غلاطیان ۳: ۳). نجات ما از آغاز تا پایان، بر فیض خدا استوار است و توسط ایمان دریافت می‌شود. 
اما با اینکه این نکات کاملا درست است، مسیحیان باید خدا را اطاعت کنند و اعمالی را انجام دهند که او را خشنود می‌سازد. اگر در زندگی ما اعمال نیکو یا رفتار نیکو دیده نمی‌شود، این امر بدین معنی است که ایمان ما اصیل و راستین نیست. اعمال نیکو همواره با ایمان حقیقی همراهند (به یعقوب ۲۶۱۷ و تفسیر آن مراجعه کنید). 
با مثالی از درخت، می‌توانیم رابطه بین ایمان و اعمال را درک کنیم. درخت برای آنکه میوه آورد، نخست باید زنده باشد؛ به همان شکل، یک فرد برای آنکه اعمال نیک به جا آورد، نخست باید از نظر روحانی و معنوی احیا گردد. اما کسانی که ایمان ندارند و از نجات بهره مند نیستند، هنوز مرده هستند! آنان قدرت انجام اعمال نیکویی را ندارند که خدا را خشنود می‌سازد. همانگونه که درختی مرده نمی‌تواند ثمر آورد، اشخاصی نیز که در گناه مرده اند و هنوز نجات نیافته اند، نمی‌توانند اعمالی حقیقتا نیکو انجام دهند، یعنی اعمالی که انگیزه انجامشان، محبتی عاری از خودخواهی نسبت به خدا و دیگر انسانها است. چنین اشخاصی برای نجات یافتن هنوز به اعمال خویش متکی هستند، نه به عمل خدا (رومیان ۴: ۴-۵). اعمال نیکوی حقیقتی نه به خاطر منافع شخصی، بلکه به خاطر دیگران انجام می‌شود و نشان دهندۀ محبت ما به خدا می‌باشد (یوحنا ۱۴: ۲۱). 
از سوی دیگر، درخت میوه که زنده است، باید ثمر بیاورد؛ اگر ثمری نیاورد، یا مرده است، یا در حال مرگ. اگر بگوییم ایمان داریم ولی اعمال نیکو در زندگی ما دیده نشود، ایمان ما نمی‌تواند اصیل و راستین باشد (متی ۷: ۲۱؛ یوحنا ۲: ۴). اعمال نیکو دلیلی است بر حقیقی بودن ایمان ما؛ ایمان حقیقی پیوسته اعمال نیکو را به ثمر می‌آورد. 
با این توضیحات، اگر مذاهب دیگر از انسانهای مرده انتظار دارند که اعمال نیکو انجام دهند، مانند آن است که از درختی مرده انتظار برود که میوه بدهد؛ گویی درخت با میوه آوردن، زنده می‌شود. اما بر اساس دیدگاه مسیحیت، انسان ابتدا باید حیات بیابد، آنگاه قادر خواهد شد ثمر بیاورد. 
بنابراین، آنچه که «ما» موظف به انجامش هستیم، این است که ایمان خود را «به کار گیریم» و این کار را باید با ترک گناهان خود و اطاعت از خدا انجام دهیم. اگر از ایمانی حقیقی برخوردار باشیم، رفتاری کاملا متفاوت خواهیم داشت (رومیان ۸: ۱۳؛ اول قرنتیان ۶: ۹-۱۱؛ غلاطیان ۵: ۱۹-۲۶). اما انجام این اعمال تنها به این دلیل برای ما میسر است که خدا از پیش این قدرت را به ما داده است تا این اعمال را انجام دهیم. او حیاتی نوین، فکری نوین و طبیعتی نوین به ما داده است؛ به این علت ما قادر می‌گردیم زندگی خدا پسندانه‌ای در پیش گیریم. «پس‌ای عزیزان من ... نجات خود را به ترس و لرز بعمل آورید. زیرا خداست که در شما برحسب رضامندی خود، هم اراده و هم فعل را بعمل ایجاد می‌کند» (فیلیپیان ۱۲: ۱۳-۱۶).

۱۳۹۰ اسفند ۲۶, جمعه

عیسی مسیح کیست ؟

عیسی اسامی و لقب‌های بسیاری دارد. نام «عیسی» یعنی «کسی که نجات می‌دهد». ما معمولا لقب «مسیح» را به نام او اضافه می‌کنیم. واژه «مسیح» از واژۀ عبری «ماشَیخ» گرفته شده شده است «مسیح» یا «ماشیخ» به معنی «مسح شده» یا «کسی که خدا او را برای خدمت مسح کرده» می‌باشد. 
زمانی که عیسی چشم به جهان گشود، یهودیان چند صد سال بود که در انتظار آن شخص «مسح شده» بودند. اشعیای نبی در مورد ماشیخ موعود نوشته بود که او کسی است که گناهان و غمهای انسانها را بر خود می‌گیرد (اشعیا ۵۳: ۱-۱۲)؛ او نوشته بود که مسیح حتی خدای قدیر و پدر سرمدی و سرور سلامتی خوانده خواهد شد (اشعیا ۹: ۶). با وجود این، یهودیان در انتظار پادشاهی بودند که ایشان را در راه پیروزی سیاسی بر امپراطوری روم رهبری نماید. آنان اعتقاد نداشتند که ماشیخ موعود، پسر خدا خواهد بود که باید همانند یک انسان بر زمین بیاید و اینکه بر صلیب بمیرد. 
اصطلاحات «پسر خدا» و «پسر انسان» اصطلاحات دیگری هستند که در مورد عیسی به کار گرفته شده اند (به مرقس ۲: ۱۰، یوحنا ۱: ۱۴، ۱۸، ۳۴ و ۵: ۲۵-۲۷ و تفسیر آنها مراجعه کنید). واژه «پسر خدا» معمولا بر الوهیت عیسی تاکید دارد و واژه «پسر انسان» معمولا بر نقش او به عنوان مسیح. در عهد عتیق، مسیح «پسر انسان» نامیده شده است. (دانیال ۷: ۱۳-۱۴). اگر چه این مسیح یا «پسر انسان» از آسمان نازل می‌شد و پرستشی را که شایسته خدا بود، برای خویشتن می‌پذیرفت، اما عیسی در طول زندگی بشری خود، هر گاه که واژه «پسر انسان» را به کار می‌گیرد، بر انسانیت خود تاکید دارد (متی ۸: ۲۰؛ ۱۱: ۱۹؛ ۱۷: ۲۲-۲۳). این واژه‌ها در متی ۲۶: ۶۳-۶۵، به شکل مترادف و هم معنی به کار رفته اند. 
ما باید در مورد عیسی مسیح دو موضوع را مدنظر داشته باشیم: نخست آن که وی کاملا انسان؛ دوم آن که او کاملا خدا نیز هست. او هم انسان است و هم خدا (رومیان ۱: ۳-۴). 
عیسی خدا است 
عیسی از خصوصیاتی الهی برخوردار است. او موجودی ازلی است که همواره خدا بوده است (یوحنا ۱: ۱-۲، ۱۷: ۱-۵). عیسی در آفرینش جهان نقش داشته است (یوحنا ۱: ۳، کولسیان ۱: ۱۶-۱۷، عبرانیان ۱: ۲). خدا در عیسی بوده و عیسی در خدا (یوحنا ۱: ۱۰، ۱۷: ۲۱، ۲۳). عیسی پسر یگانه یا نخست زاده خدا خوانده شده است (یوحنا ۳: ۱۶-۱۸، کولسیان ۱: ۱۵، ۱۸، عبرانیان ۱: ۶). 
کتاب مقدس به شکل مشخص خاطر نشان می‌سازد که عیسی پدر را به ما نشان داده است (یوحنا ۱: ۱۸، ۱۴: ۹) و نیز این که او صورت خدای نادیده (کولسیان ۱: ۱۵) و خاتم جوهر خدا است (عبرانیان ۱: ۳). کتاب مقدس همچنین خاطر نشان می‌سازد که عیسی با خدا یکی است (یوحنا ۱۰: ۳۰، ۱۷: ۱۱، ۲۲) و با او برابر است (فیلیپیان ۲: ۶). در واقع، کتاب مقدس صریحا اعلان می‌کند که عیسی خدا است (یوحنا ۱:، رومیان ۹: ۵، عبرانیان ۱: ۸). عیسی فقط از بخشی از الوهیت برخوردار نیست، بلکه پُری الوهیت در او ساکن است (کولسیان ۱: ۱۹، ۲: ۹). او کاملا خدا است. 
عیسی انسان است 
اما در عین حال، عیسی کاملا انسان است. اگر چه نطفۀ او توسط روح‌القدس بسته شد. اما او مادری داشت که انسان بود و به عنوان یک کودک قدم بدین جهان گذاشت (متی ۱: ۲۰، لوقا ۱: ۳۴-۳۵). اگر چه عیسی خدا بود، اما به شباهت مردمان شد (فیلیپیان ۲: ۷) انسانها می‌توانستند او را ببینند و لمس کنند (اول یوحنا ۱: ۱-۲)؛ او همانند انسانهای دیگر خسته، تشنه، و گرسنه می‌شد و همچون دیگر انسانها می‌گریست. عیسی آزموده شده در هر چیز به مثال ما است (عبرانیان ۴: ۱۵). همانند ما، عیسی نیز در مواردی که خدا آینده را بر او مکشوف نمی‌ساخت، اطلاعی از آینده نداشت (مرقس ۱۳: ۳۲). 
اعتقاد به این موضوع که عیسی کاملا انسان شد، اهمیتی حیاتی دارد. یوحنا موضوع را آزمونی می‌داند برای تشخیص کسانی که روح خدا را دارند از آنانی که او را ندارند؛ او می‌گوید که انبیای دروغین و فریبکار، این موضوع را انکار می‌کنند که عیسی در جسم ظاهر شد (اول یوحنا ۴: ۱-۲). 
بدعت‌هایی در مورد عیسی 
کلیسا از همان ابتدای تاریخ خود، با اشخاصی روبرو شد که آموزه‌های نادرستی را در مورد عیسی تعلیم می‌دادند. حتی امروزه نیز اشخاصی هستند که با پیروی از تعالیم نادرست در مورد عیسی، در طریق گمراهی گام بر می‌دارند. این تعالیم نادرست را می‌توان به سه گروه اصلی تقسیم کرد. 
نخستین گروه از تعالیم نادرست، این دیدگاه را مطرح می‌کنند که عیسی صرفا یک انسان بود و به هیچوجه خدا نبود. کسانی که چنین دیدگاهی دارند، معتقدند که عیسی معلم بزرگ اخلاق بود و خدا نیز او را تایید فرمود، اما خدا بودن عیسی را انکار می‌کنند. 
دومین گروه از تعالیم نادرست، در نقطه مقابل تعلیم فوق قرار دارد، یعنی این دیدگاه را مطرح می‌سازد که عیسی خدا بود، اما انسان نبود. برخی از پیروان این گروه می‌گویند که عیسی تنها روح بود و بدنی هماند انسانهای دیگر نداشت. برخی دیگر نیز می‌گویند که روح عیسی، روح یک انسان نبود، بلکه او فقط دارای روح خدا بود که در بدن انسانی ساکن شده بود. اما این دیدگاه نیز نادرست است زیرا عیسی انسانی کامل بود که هم دارای بدنی انسانی و هم دارای روح انسانی بود (عبرانیان ۲: ۱۷-۱۸). 
سومین گروه از تعالیم نادرست، این است که عیسی از الوهیت برخوردار بود، اما این الوهیت در مرتبه‌ای پایینتر از خدای پدر قرار داشت. کسانی که چنین دیدگاهی دارند، بر این عقید ه اند که بدن، ناپاک و گناه آلود است؛ لذا خدای پاک هرگز در بدن انسانی ظاهر نمی‌شود. بنابراین، پیروان این گروه معتقدند که عیسی از نظر الوهیت در مرتبه‌ای پایینتر از خدا قرار داشت، اما خود خدا نبود. این گروه (که نمی‌توان آنها را مسیحیان حقیقی دانست)، به آیاتی اشاره می‌کنند که در آنها عیسی گفته که پدر از وی بزرگتر است (یوحنا ۱۴: ۲۸). درست است که عیسی در این آیات پدر را بزرگتر از خود می‌داند، اما علتش این است که او در دوره زندگی بشری خود، در جسم انسانی بود و برای کاری خاص آمده بود. در آیات دیگر عیسی می‌گوید: «من و پدر یک هستیم» (یوحنا ۱۰: ۳۰)؛ « کسی که مرا دید پدر را دیده است» (یوحنا ۱۴: ۹). یوحنا با صراحت می‌گوید که عیسی در ابتدا نزد خدا بود و او خدا بود (یوحنا ۱: ۱). 
بنابراین، همانگونه که در سطور فوق دیدیم، عیسی کاملا خدا و کاملا انسان بود. 
عمل عیسی مسیح 
عیسی هم آفریننده جهان است و هم نگاهدارنده آن (کولسیان ۱: ۳، ۱۰، کولسیان ۱: ۱۶-۱۷، عبرانیان ۱: ۲-۳ ). عیسی در آسمان نماند بلکه جلالی را که در آنجا داشت ترک کرد (یوحنا ۱۷: ۱-۵) و انسان شد. برای تجسم عیسی به عنوان انسان دو دلیل مهم وجود دارد. 
دلیل نخست برای تجسم وی این است که هنگامی که ما به عیسی می‌نگریم، می‌توانیم ببینیم که خدا چگونه است. هیچکس تا کنون خدا را ندیده است (یوحنا ۶: ۴۶)، اما عیسی پدر را به ما نشان داده است (یوحنا ۱۲: ۴۵، ۱۴: ۷-۹). برای مثال ما با نگریستن به عیسی و توجه به آنچه که وی گفت و انجام داد، نه تنها می‌توانیم از این موضوع آگاه شویم که خدای پدر نیکو و پر محبت است و گناهان ما را آمرزیده است، بلکه همچنین در می‌یابیم که او به همه نیازها و مسائل ما توجه دارد. 
دومین دلیل برای تجسم عیسی، مرگ و قیام او برای نجات ماست. کتاب مقدس از عیسی به عنوان کسی سخن می‌گوید که به خاطر ما «فدا» شد، یعنی کسی که جان خود را فدا کرد تا ما را از گناه و لعنت آن رهایی بخشد (به مرقس ۱۰: ۴۵ و غلاطیان ۳: ۱۳ و تفسیر آن مراجعه کنید). عیسی بهای آزادی ما را با نقره یا طلا نپرداخت، بلکه با خون گرانقدر خودش (اول پطرس ۱۴: ۱۸-۱۹). کفاره او ما را از قدرت ظلمت رهانیده، به ملکوت پسر محبت خود منتقل ساخت (کولسیان ۱۳: ۱۴). 
خدای مقدس باید گناه را رد کرده، آن را مجازات کند. اما عیسی با مرگ خود بر صلیب، گناهان ما و مجازات آن را بر خود گرفت. به همین دلیل است که گفته شده که عیسی کفاره ما است، بدین معنی که او خواسته‌های بر حق خدایی مقدس را بر آورده ساخت (رومیان ۳: ۲۵، اول یوحنا ۲: ۲). کفاره مسیح این امکان را به خدا داد تا گناهکاران را بیامرزد و در عین حال مقدس باقی بماند. زیرا وی به جای نادیده گرفتن گناه، آن را مجازات کرد. ما به خاطر گناهانمان از خدا جدا بودیم، اماخدا ما را بواسطه عیسی مسیح (دوم قرنتیان ۵: ۱۸) و خون او (رومیان ۵: ۱، ۹: ۱۱، کولسیان ۱: ۲۰-۲۲) با خود مصالحه داده است. 
با مرگ مسیح بر صلیب و ریخته شدن خون وی، ما آمرزش گناهان را به دست می‌آوریم، نه بدین معنی که خدا گناهان ما را نادیده می‌گیرد، بلکه اینکه گناهان ما را بر می‌دارد (کولسیان ۲: ۱۳-۱۴، عبرانیان ۱۰: ۱۷) و ما را پاک می‌سازد (عبرانیان ۹: ۱۴، ۲۲، اول یوحنا ۱: ۷-۹) و با مرگ عیسی بر صلیب، او ابلیس را شکست داد و کار او را تباه ساخت (یوحنا ۱۲: ۳۱، عبرانیان ۲: ۱۴-۱۵). بسیاری از مسیحیان بر این عقیده اند که عیسی مرض‌های ما را نیز بر صلیب بر خود گرفت؛ به این ترتیب، برای بدنهای ما شفا و برای روح‌های ما آزادی از ارواح شریر را به ارمغان آورد؛ (به اشعیا ۵۳: ۴-۵، متی ۸: ۱۶-۱۷، مرقس ۱: ۲۷ و به مقالۀ عمومی: «شفا و رهایی» مراجعه کنید). عیسی با قیام خود امکان قیام بدنی ما را فراهم ساخته و به ما حیات ابدی بخشیده است (یوحنا ۶: ۵۴-۵۸، ۱۱: ۲۵-۲۶، اول قرنتیان ۱۵: ۲۰-۲۲). 
تمامی این برکات را عیسی با مرگ خود بر صلیب برای ما فراهم ساخت. اما عیسی کار دیگری نیز دارد که هنوز ادامه دارد. عیسی در روز پنطیکاست، روح‌القدس را فرستاد تا به کلیسا قدرت بخشد (یوحنا ۱۴: ۱۶-۱۷، ۱۵: ۲۶-۲۷، اعمال ۲: ۱-۴)؛ او هنوز هم روح‌القدس خود را می‌فرستد (به مرقس ۱: ۷-۸ و نیز مقاله عمومی: « تعمید روح‌القدس» مراجعه کنید). او وعده داده است که توسط روح‌القدس همواره همراه ما باشد (متی ۱۸: ۲۰، ۲۸: ۲۰، یوحنا ۱۴: ۱۶-۱۸). عیسی در آسمان برای ما شفاعت می‌کند و ما را مدد می‌رساند و برای ما دعا می‌کند (رومیان ۸: ۳۴، اول یوحنا ۲: ۱). عیسی همچنان «سر» کلیسا است (افسسیان ۵: ۲۳، کولسیان ۱: ۱۸) و نیز بر همه چیز حاکم است (متی ۲۸: ۱۸، افسسیان ۱: ۲۰-۲۲، فیلپیان ۲: ۹-۱۱). 
بی نظیر بودن مسیح 
عیسی مانند رهبران مذهبی دیگر یا بنیان گذران مذاهب دیگر نیست. بسیاری از شخصیت‌های مذهبی یا خدا انگاشته شده اند یا انسان، اما نه هر دو. آن شخصیت‌های مذهبی که انسان انگاشته شده اند، مرده اند و هیچکس ادعا نکرده که مجددا از مردگان برخاسته اند. 
عیسی تجسم واقعی خدا است. برخی تصور می‌کنند که عیسی فقط یک تجسم از تجسم‌های متعدد خدا است، اما چنین نیست. خدای زنده حقیقی تنها یک مجسم داشته است که همانا عیسی مسیح بوده است. کسی که ادعا می‌کند تجسم حقیقی خدا است، باید یک زندگی کاملا انسانی داشته باشد، اما در عین حال، با زندگی خود نشان دهد که کاملا خدا است (رومیان ۱: ۳-۴). کسی که ادعا دارد تجسم حقیقی خدا است، باید در زندگی خود عاری از گناه باشد. تنها عیسی زندگی یی کاملا انسانی داشت و در عین حال، این زندگی را بدون گناه سپری کرد (عبرانیان ۴: ۱۵، اول پطرس ۲: ۲۲). افرادی که در طول تاریخ ادعا کرده اند که تجسم خدا هستند، از چنین خصائصی برخوردار نبودند. 
عیسی واسطه‌ای حقیقی بین خدا و انسان است، زیرا او هم خدا و هم انسان است (عبرانیان ۹: ۱۵). عیسی برای اینکه کفاره انسانها باشد، باید انسان می‌بود (عبرانیان ۹: ۱۵). از سوی دیگر، حقیقتا باید خدا می‌بود (عبرانیان ۹: ۱۴). و عیسی حقیقتا باید انسان می‌بود تا به جای انسان بتواند شیطان را شکست دهد (عبرانیان ۲: ۱۴-۱۷)؛ و برای اینکه به اندازه کافی نیرومند باشد که شیطان و ارواح شریر را شکست دهد، باید خدا می‌بود (کولسیان ۱۵: ۲۶، مکاشفه ۱۹: ۱۱-۲۱). 
عیسی فقط نقش یک راهنما را در طریق نجات ایفا نمی‌کند؛ او در واقع خودش این راه است (یوحنا ۱۴: ۶). عیسی نه تنها واعظی است که ما را تشویق می‌کند تا زندگی خدا پسندانه‌ای داشته باشیم، بلکه این قدرت را نیز به ما می‌دهد تا بتوانیم اینچنین زندگی کنیم. وی به ما قدرت می‌دهد تا عادل باشیم. عیسی توسط قدرت روح‌القدس به ما این آزادی را می‌دهد تا از اسارت گناه آزاد باشیم. عیسی نه تنها تعلیم صحیح را به ما می‌دهد، بلکه حیات ابدی نیز به ما می‌بخشد. 
عیسی تنها طریق به سوی خدا است. «من راه و راستی و حیات هستم. هیچ کس نزد پدر جز به وسیلۀ من نمی‌اید» (یوحنا ۱۴: ۶). پطرس رسول نیز می‌فرماید: «و در هیچ کس غیر از او نجات نیست زیرا که اسمی دیگر زیر آسمان به مردم عطا نشده که بدان ما باید نجات یابیم» (اعمال ۴: ۱۲).